گنجینه معارف

نقش طبیعت در اخلاق

انسان نیاز هایی دارد که جز به وسیله طبیعت برطرف نمی گردد؛ برخی از نیاز های انسان به پدیده های مادّی به گونه ای است که با چشم پوشی از آنها قادر به ادامه حیات نیست؛ مانند: هوا، آب، غذا، و احیانا لباس و مسکن. ارتباط اخلاقی انسان با طبیعت، به عنوان رابطه یک طرفه است. اگر چه طبیعت رابطه جبری و ناآگاهانه با انسان دارد (رابطه غیر اخلاقی) ولی انسان با داشتن وابستگی جبری با طبیعت، به لحاظ روش بهره برداری و نحوه ارتباطش مختار بوده و رابطه ای آگاهانه با آن دارد.

منبع : اخلاق اسلامی، ص 101 ـ 113 , امینی زاده، محمد رضا تعداد بازدید : 1829     تاریخ درج : 1396/05/07    

با نگرش به خلقت انسان و زندگی او، ناگزیر و ناچار بودن او از ارتباط با طبیعت، بلکه عجین بودن زندگی طبیعی با هستی او به گونه ای که بدون آن، امکان خلقت و ادامه حیات برای او نیست، روشن می شود.

وابستگی انسان به این جهان مادّی یک واقعیت غیر قابل انکار بوده و بدیهی است که هیچ نقشی در اصل این وابستگی ندارد. ساختمان وجودی و ادامه حیات و رشد او چنین اقتضایی دارد. بر این اساس، یک بُعد وجودی انسان عبارت از بُعد مادّی و طبیعی است. به لحاظ جبری بودن این پیوند و ارتباط، از آن سخن نمی گوییم، زیرا بحث از آن در محدوده علوم طبیعی و تجربی است. آنچه مورد نظر ماست، جنبه اخلاقی مسأله می باشد، و توجّهمان به رابطه ای است که در حوزه آگاهانه و اختیار انسان باشد. هر چند اصلِ این رابطه ضروری بوده و ما قادر به تغییر آن نیستیم، ولی نحوه و چگونگی رابطه در حیطه اختیار ماست. غذا، آب و لباس و..را باید از طبیعت بگیریم و اراده ما دخالتی در این «باید» ندارد. لکن روش بهره برداری در حیطه اختیار ما قرار دارد.

آنچه در این بحث مورد نظر می باشد، ارتباط اخلاقی انسان با طبیعت، به عنوان رابطه یک طرفه است. اگر چه طبیعت رابطه جبری و ناآگاهانه با انسان دارد (رابطه غیر اخلاقی) ولی انسان با داشتن وابستگی جبری با طبیعت، به لحاظ روش بهره برداری و نحوه ارتباطش مختار بوده و رابطه ای آگاهانه با آن دارد.

طبیعت

«طبیعت» بر جهان مادّه اطلاق می شود؛ چنان که عالم مجرّد «ماوراء الطبیعه» (جهان مافوق طبیعت) است.

طبیعت مجموعه ای از پدیده های مادّی است که با پیوند و ارتباط با یکدیگر، جهان طبیعت را بوجود آورده اند. طبیعت، آیه ای از آیات حق و زبان گویای علم، قدرت، تدبیر و صحنه مشیت و قضا و قدر الهی است.

«إنّ فی خَلْقِ السَّمواتِ وَ الْأرضِ وَ اخْتِلافِ الْلَّیلِ وَ النَّهارِ و لَآیات لِاُولِی الأَلْبابِ[1] به حق، در آفرینش آسمانها و زمین و رفت و آمد شب و روز آیات و نشانه هایی (بر وجود، وحدت، علم، قدرت و حکمت خالق و صانع متعال) برای صاحبان عقل است.

انسان در رابطه با « طبیعت» دو نوع بهره گیری می تواند داشته باشد

1-بهره گیری مادّی

2-بهره گیری معنوی

شرط صحیح بهره گیری ها در پرتو اخلاق حسنه امکان پذیر است، که به توضیح آنها می پردازیم.

بهره گیری مادّی

انسان نیاز هایی دارد که جز به وسیله طبیعت برطرف نمی گردد؛ برخی از نیاز های انسان به پدیده های مادّی به گونه ای است که با چشم پوشی از آنها قادر به ادامه حیات نیست؛ مانند: هوا، آب، غذا، و احیانا لباس و مسکن. قرآن راجع به این رابطه مادّی سخن گفته و در برخی از آیات به صورت کلّی و در بعضی دیگر به منافع جزیی ـ که انسان از زمین و آسمان می برد ـ اشاره فرموده است، مثلاً:

«هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَکمْ ما فی الأَرْضِ جَمِیعاً[2] او خدایی است که آنچه در زمین است (از موجودات) همه را برای شما آفرید (تا آنها را به خدمت بگیرید و نیازهایتان را برطرف سازید).» «وَ الْأَنْعامَ خَلَقَها لَکمْ فیها دِفْءٌ وَ مَنافِعُ وَ مِنْها تَأْکلُونَ وَ لَکمْ فیها جَمالٌ حِینَ تُرِیحُونَ وَ حِینَ تَسْرَحُونَ[3] (خداوند) چهارپایان را برایتان بیافرید. در آنها برایتان چیزهایی است (پشم، کرک، پوست) که شما را گرم و از سرما حفظ می کند. (و نیز) منافع دیگری در آنهاست (از گوشت، شیر و... می خورید). و در آنها زینت و منظره نیکویی است؛ به هنگام برگشتن از چراگاه (درشب) و هنگام خروج آنها به چراگاه (در صبح).»

انسان همان گونه که در چگونه اندیشیدن و داشتن اندیشه ای سالم باید تابع خدای متعالی باشد، در رفتار باید مطیع باشد. به همین جهت، این اصل اخلاقی در رابطه با پدیده های طبیعت، باید مورد توجّه هر فردی باشد که تنها بهره مادّی در مواردی خواهد بود که شارع مقدّس، آنها را تحت عنوان «حلال» قرار داده است.

«وَ کلُوا مِمّا رَزَقکمُ الله حًلالاً طَیباً وَ اتَّقُوا اللهَ الَّذِی أَنْتُمْ بِهِ مُؤمِنُونً[4] از آنچه خدای متعال روزی شما کرده و حلال و طیب است. بخورید و از خدایی که به او گرویده اید، بترسید.»

فقیه دین ـ که بیانگر رفتار مکلّفین است ـ تمام موارد حلال و حرام را بیان فرموده و این، وظیفه هر مسلمانی است که با آموختن آنها از حرام اجتناب کند و از حلال خدا در جهت رضای خدا استفاده نماید. انسان در هر زمان و در حدّ توانایی اش از نعمتهای زمین و آسمانِ بهره مند می گردد. چه آن روزی که ابزار دستی اش سنگ نوک تیز بود و چه امروز که وسایل عظیم صنعتی به دست او ساخته می شود. انسان در بهره گیری از موجودات در طبیعت ـ در هر حدّی که باشد ـ لازم است نکاتی را در رابطه با آنها رعایت کند:

1-استفاده و بهره برداری از نعمتهای زمینی باید همراه با شکرگزاری صاحب نعمت(خداوند متعال) باشد. و شکرگزاری به این است که از او غافل نباشیم و از اطاعتش خارج نشویم؛ همه نعمتها را از او بدانیم و آنها را در رضای او صرف کنیم.

«یاأَیهَا الَّذینَ امَنُوا کلُوا مِنْ طَیباتِ ما رَزَقْناکمْ وً اشْکرُو اللهِ إنْ کنْتُمْ إیاهُ تَعْبُدُونَ[5] ای کسانی که گرویدید! از طیبات آنچه به شما روزی دادیم بهره گیرید. و شکرگزار خدا باشید، اگر فقط او را می پرستید.»

آیه فوق بیانگر آن است که بهره برداری مادّی صرف از طبیعت، امری مذموم است. هر ذرّه ای از ذرّات این جهان در حال تسبیح خدای متعال است. و گویا چنین است که طبیعت با زبان حال می گوید: «مرا وسیله جهت سپاس حق قرار داده و آن چنان که من غافل از خالق و ربّ خود نیستیم، تو نیز غافل مباش، تا همگام من باشی؛ رابطه تو با من باید چنین باشد. و إلاّ رابطه ای منفی و انحرافی خواهی داشت و آنچه در ابن رابطه نصیب تو شود، احیاناً همان لذّات زودگذر و عمری هدر رفته و حیاتی بیهوده و پوچ خواهد بود و من چنین حیات و حرکتی را نمی پذیرم. و اگر خواسته خدای بزرگ نبود که به تو مهلت داده است تا ادامه حیات دهی شاید روزی بر سر عقل آیی و توبه کنی...، یک لحظه تو را تحمّل نمی کردم و به حیات شهوی تو پایان می دادم.»

آیا دقّت کرده ایم چند نفر از مردم جهان شکرگزار این همه نعمت خدادی هستند و از آنانی که شکرگزارند چند نفر مخلصند. راستی چه کم هستند آنان که سر بر آستان قدس او بسایند و سپاس او را بجای آورند.

«وَ لَقَدْ مَکنّا کمْ فی الْأَرْضِ وَ جَعَلْنا لَکمْ فیها مَعایشَ قَلیلاً ما تَشْکرُنَ؛ شما را در زمین محکم و استوار گردانیدیم (و به شما اقتدار دادیم) و در آن برای شما وسایل گذران زندگی قرار دادیم و چقدر کم شکرگزاری می کنید.»

2-خداوند متعال معیشت ما را در زمین قرار داده که در واقع، زمین، جایگاهی جهت پرورش ما بوده و وظیفه اخلاقی انسانی ماست که از آن به خوبی استفاده می کنیم.

استفاده صحیح و درست، بستگی به اطلاعات و آگاهی لازم از پدیده ها و نیز به نحوه توجیه زندگی دارد. بر اساس بینش توحیدی برای ما مسلّم است که باید زندگی عبادی در روی زمین داشته باشیم؛ به عبارت دیگر، زندگی می کنیم تا انسانیت را در خود، شکوفا سازیم؛ مانند گلی که در طبیعت می شکفد و فضای اطراف خود را عطر آگین کرده و سبب خرّمی و شادی دیگران می شود و با شکفتن خود، آیه علم، حکمت و قدرت خدا ـ در حدّ ظرفیتش ـ می گردد. چنین برداشتی از زندگی، ما را بر آن خواهد داشت که تا از طبیعت به مقدار لازم جهت شکوفا شدن استفاده کنیم و بهره ببریم و با تمام وجود آیه قدرت، حکمت، تدبیر و علم او باشیم. بنابراین، هر چه اطلاعات ما از طبیعت بیشتر و آگهی ما به حیات انسانی و رابطه این حیات با طبیعت عالی تر باشد، نحوه بهره برداری ما از نعمتهای مادّی سالمتر و بهتر خواهد بود.

فرهنگ احساس گرایی غرب و شرق، اطلاعات جالب و در سطح عالی از پدیده های طبیعت دارد و لذا غربیها در به استخدام گرفتن آنها جهت احتیاجات مادّی و نیازهای غریزی بسیار موفّق بوده اند؛ امّا عدم آگهی آنها از رابطه حیات انسانی با طبیعت و محصور ساختن زندگی در جهات مادّی موجب شده که استفاده درست و صحیح ـ که عقل و دین بیانگر آن است ـ نکنند.

نمونه بارز بهره برداری غلط، بهره گیری هایی است که محرّک شهوات و به افراط کشاندن خواسته های حیوانی و نیز ساختن طعامها و مشروباتی که تخدیر کننده افکار و فعالیتهای علمی و حقیقت یابی بشر است، می باشد. علاوه بر این، نحوه استفاده آنها از طبیعت به گونه ای است که اگر ادامه یابد زمانی نخواهد گذشت که بشر، شاهد نابودی جنگلها، زمینهای زراعی، آلوده شدن بیش از حدّ محیطهای زیست، بیماریهای ناشی از هوای آلوده و مشروبات شیمایی و...خواهد بود. و اینک زمان چندانی از ظهور صنعت جدید نگذشته است که انسان، نگران آینده این کره خاکی است.

اخلاق انسانی حکم می کند که انسان در استفاده از طبیعت، توجّه به حیات انسانی داشته باشد. حیاتی که مادّی محض نیست و آرمانهای او محصور در مادّیت نمی شود و راحتی و [6]ذّت و رفاه در استفاده بی رویه از پدیده های طبیعت و ایجاد تغییر در آنها جهت بهره برداری نیست. با توجّه به داشتن حیات پاکیزه و معقول، باید به صنعت و بکارگیری آن در فراورده های مادّی روی آورد وگرنه تنها حیات پاک انسانی را از انسان خواهد گرفت که زندگی مادّی را ناامن خواهد ساخت. چنانکه تجربه نشان می دهد و در حال حاضر شاهد آن هستیم، وجود صفا و سلامت و امنیت و رشد کمال معنوی تا حدودی بستگی به نحوه رابطه با طبیعت دارد. زیرا امکانات طبیعی و مادّی شرط لازم و زمینه ساز وصول به مقام انسانی است. این وابستگی ایجاب می کند که بهره گیری از طبیعت به وسیله دین و عقل، کنترل شود. این تنها ما نیستیم که باید از مادیت جهت رشد معنویت استفاده کنیم و نیاز های مادّی را مرتفع سازیم بلکه نسلهای آینده نیز باید بهره لازم را از نعمتهای الهی در روی زمین ببرند. و شکی نیست که افراط در بهره برداری از منابع و معادن و جنگلها وضع را بر نسل آینده بسیار سخت خواهد کرد و طبیعتی آلوده از موادّ زاید اتمی و شیمیایی به آنها تحویل خواهد داد.

3-شکی نیست که روح و بدن تأثیر متقابل در یکدیگر دارند؛ همان گونه که معنویت روح یا شقاوت آن بر اعمال و نحوه استفاده از طعامها و آشامدنیها اثر مثبت یا منفی می گذارند؛ برخی از غذاها در شکل و زیبایی، و برخی در ذکاوت و خوشخویی و بعضی در جهات دیگر اثرات مثبت دارند.

امام علی ـ علیه السّلام ـ فرمود: «عَلَیکمْ بِالْهَرِیسَهِ فَانَّها تُنَشِّطُ للعباده...[7]بر شما باد به غذایی که از گوشت و حبوبات ترتیب داده می شود. زیرا موجب نشاط در عبادت است.»

رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: «أُسْقُوا نِساءَ کمْ الْحَوامِلَ الْأَلْبانَ فإنَّها تَزِیدُ فی عَقْلِ الصَّبی[8] به زنان حامله خودتان شیر بخورانید، زیرا باعث زیادی عقل در کودک می شود.»

علی ـ علیه السّلام ـ فرمود: «أَطْعِمُوا الْمَرأه فی شَهْرِهَا الَّذی تَلِدُ فیهِ التَّمَر فَإنَّ وَلَدَها یکونُ حَلِیماً نقیاً[9] در ماهی که زن در آن وضع حمل می کند، به او خرما بخورانید زیرا فرزند او بردبار و پرهیزکار خواهد شد.»

این سه مورد، نمونه هایی از روایاتی است که در مورد اثرات مثبت برخی خوراکیها و آشامیدنیها وارد شده است. و احیاناً علم پزشکی جدید نیز به اندکی از آن آثار پی برده است. بعضی دیگر از خوردنی ها و آشامیدنی ها هستند که احیاناً بر اخلاق و معنویت انسان اثر منفی می گذارند.

از امام باقرـ علیه السّلام: خون بدان جهت حرام شده که سبب قساوت قلب، کمی مهربانی، رحمت و بخشش

می شود.[10]

از امام رضاـ علیه السّلام ـ: خون مانند میته «مردار» حرام شده زیرا سبب...بداخلاقی، قساوت قلب و کمی در مهربانی و بخشش می شود.[11]

و نیز فرمودند: خمر قساوت قلب را بجای می گذارد... و سبب دوری از خدا می شود.[12]

و نیز: هر چیزی را که در آن ضرر، تلف، فساد وجود داشته، خداوند متعال حرام کرده است.[13]

از آن جا که اصل در رابطه با طبیعت، حاکمیت معنویت و رشد آن است، لازم است از طعام ها و آشامیدنی هایی استفاده کنیم که تأثیر مثبت بر روی اخلاق و صفات انسانی دارد.

4-روزها و شب ها از جمله پدیده های جهان مادّه هستند که انسان بیشترین بهره را از آنها می برد. گذشتِ روزها و شبها موجب افزایش سن انسان شده و آدمی را به مرگ نزدیک تر می کند. اوقاتی هستند که باید بیشترین بهره را از آنها گرفت، زیرا هر لحظه ای که روز یا شب می گذرد قابل برگشت نبوده و سرمایه ای است که در حقیقت آب می شود و از دستمان می رود. لذا داشتن رابطه سالم و عقلانی با روزها و شبها و گذراندن ساعات آنها با معنویت، از جمله اخلاق انسانی است. خداوند شب را ساعات آرامش و روز را جهت تحصیل معاش قرار داده است، «وَ جَعَلْنَا اللَّیلَ لِباساً وَ جَعَلْنَا النَّهارَ مَعاشاً»[14] لحظات شب جهت خلوت با خدای متعال بهترین اوقات هستند. لذا به نبی گرامی اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ خطاب شد: «یا أَیهَا الْمُزَّمِّلْ، قُمِ اللَّیلَ إلاّ قَلیلاً؛ نِصْفَهُ أّوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلیلاً؛ أَوْ زِدْ عَلَیهِ وَ رَتِّلِ الْقُرْانَ تَرْتیلاً...[15] ای رسولی که در جامه خفته ای! شب را به نماز قیام کن مگر اندکی، که نصف باشد یا چیزی کمتر از نصف بیفزا و با توجّه کامل مشغول تلاوت قرآن باش...».

رابطه ما با روزها و شبها هنگامی مثبت و دارای ارزش معنوی و الهی بوده و فضیلت شمرده خواهد شد که در آنها به اطاعت از خدای بزرگ بپردازیم و از مرتکب شدن امور حرام و گناهان دوری بجوییم.

امام سجّادـ علیه السّلام ـ در دعای روز پنجشنبه می فرمایند: «وَ صَلِّ الْنَبی مُحَمّدٍ وَالهِ وَ لا تَفْجَعْنی فِیه وَ فی غَیرِهِ مِنَ اللَّیالی وَ الْأیامِ بِإرْتِکابِ الْمَحارِم وَ اکتِسابِ الْماثِمِ وَ ارْزُقنی خَیرَهُ وَ خَیرَ ما فیه وَ خَیرَ ما بَعْدَهُ وَاصْرِفْ عَنّی شَرَّهُ ما فیهِ وَ شَرَّ ما بَعْدَهُ...[16] بر پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ و آلش درود فرست و مرا در این روز (پنجشنبه) و غیر از آن شبها و روزها به ارتکاب حرامها و کسب گناهان دردمند مکن. و خیر آن را و خیر آنچه در آن است و خیر ما بعدش را به من روزی فرما و از بدی اش و بدی آنچه در آن است و بدی مابعدش را دور گردان...».

به هر حال، برماست که اوقات روز و شب را مغتنم شمرده و از آنها به درستی استفاده کنیم؛ استفاده ای که بر علم و دانش ما و بر حسن خلق و معنویت ما بیافزاید.

بهره گیری معنوی

یکی از مسائلی که اسلام به آن توصیه فراوان می کند، تعقّل و تفکر در آیات آفاقی است و از جمله وظایف اخلاقی عقلانی انسان اینست که یک چنین رابطه فکری با جهان طبیعت داشته باشد.

رابطه فکری با طبیعت به دو منظور می تواند انجام شود:

1.با کشف قوانین و رابطه بین پدیده ها بتوانیم آنها را در رفع نیازهای مادّی به استخدام بگیریم.

2.با تفکر در موجودات، با مبداء و معاد و ظرایف آفرینش آشنا شویم.

آیات قرآن عمدتاً ظهور در منظور دوم دارد. قرآن کتاب طبیعت نیست، کتاب ارشاد و هدایت است؛ هدایت انسان به جانب مبدأ و معاد. لذا توجّه دادن به موجودات طبیعی و دعوت به تفکر و تعقّل واسطه در اثبات مبدأ و معاد می باشد؛ حصول علم به این که علّت آفرینش خدای متعال است.

با اندیشیدن در موجودات مادّی، به وابستگی وجودی آنها آشنا می شوید و سپس به قضاوت نشسته از روی علم و واقع گرایی می گویید: «هر موجود وابسته، نیازمند است و هر نیازمندی محتاج به وجود خالق و ربّ است؛ پس عالم طبیعت، که وجودی نیازمند است، محتاج به خالق یکتاست که دارای وجود مستقلّ مطلق می باشد.» بنابراین، پی بردن به نیازمندی جهان، ما را به وجود مستقلّ مطلق (خدای متعال) آشنا می کند.

«وَ هُوَ الَّذی مَدَّ الْأَرضَ وَ جَعَلَ فیها رَواسی وَ أنْهاراً وَ مِنْ کلِّ الثَّمَراتِ جَعَلَ فِیها زَوْجَینِ اثْنَینِ یغْشِی اللَّیلَ النَّهارَ إنَّ فی ذلِک لَایاتٍ لِقَومٍ یتَفَکرُونَ[17] اوست که زمین را بگسترد و در آن کوهها و نهرها قرار داد و از میوه جفت جفت پدید آورد. شب را در روز می پوشاند. در این پدیده ها نشانه هایی است برای گروهی که می اندیشند.

در آیه 4 از سوره رعد پس از بیان مواردی در بهره گیری از زمین می فرماید: «إنَّ فی ذلِک لَایاتٍ لِقَوْمٍ یعْقِلُونَ؛ در آن (موارد) نشانه هایی است برای گروهی که تعقّل می کنند.»

از آیات فوق به خوبی استفاده می شود که رابطه انسان با طبیعت باید رابطه ای فکری و عقلی باشد؛ با تفکر در برخی از پدیده های طبیعت به وحدانیت الهی پی ببرد و آن جا که مطلق تفکرّ قادر نیست ما را به مقصود برساند ـ و لازم است از مقدّمات علمی و پیچیده استفاده شود ـ از نیروی عقل بهره گرفته و تعقّل نماید.[18]

تفکر در آیات آفاقی (خواه تفکرّ حسّی، خیالی ـ البته به کمک عقل ـ و خواه تفکر عقلانی) ما را با مبدأ هستی، وحدانیت، تدبیر و حکمت خداوند آشنا می کند. رابطه ادراکی با طبیعت، برای درک خلق متعال، لازم نیست تفکر عقلانی محض باشد؛ بلکه از طریق تجربه و تحلیل مسائل مادّی در ذهن (یا یاری جستن از عقل) نیز می توان با آفریننده هستی آشنا گردید. و شاید نظر قرآن در آن جا که افراد را به تعقّل در پدیده های عالم مادّی فرا می خواند، تفکر عقلی محض بدون بهره گیری از تجربه باشد.

«وَ سَخَّرَ لَکمُ اللَّیلَ وَ النَّهارَ وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومُ مُسَخَّراتٌ بِأَمْرِهِ إنَّ فی ذلِک لَایاتٍ لِقَوْمٍ یعْقِلُونَ»[19]

بر اساس این آیه نیز کسانی قادرند از طریق «سخّر لکم» به وجود و یکتایی خداوند متعال آگاه شوند که به تفکر عقلانی بپردازد.

نعمت های مختلف و گوناگونی انسان را احاطه کرده و اگر فطرت او بیدار باشد متوجّه می گردد که این نعمتها از خالق رزاق یکتاست؛ ولی به لحاظ عوامل مادّی و شهوی حالت فراموشی به او دست می دهد و توانایی درک هستی مطلق را از او می گیرد. این جا لازم است که فطرت بیدار شود و انسان نیز متذکر گردد و آنچه را به فراموشی سپرده و از آن غافل گشته، به باد آورد. این یادآوری از تفکر در آفاق خالی نیست؛ لازم است بیندیشد و متذکر آیات الهی شود. به عبارت دیگر تفکری متذکرانه داشته باشد؛«...إنَّ فی ذلِک لَایه لِقَومٍ یذَّکرُونَ»[20]

رابطه اندیشه ای با طبیعت، به تفکر، تعقّل و تذکر ختم نمی شود؛ انسان با کشف قوانین طبیعت آن را تسخیر کرده؛ به استخدام خویش درمی آورد و از نعمتهای بیشمار آن که فضل خداست ـ استفاده کرده و بهره مند می شود. این جا لازم است سر تعظیم در برابر حق فرود آورده و خدای متعال را شکرگزار باشد و سپاس الهی را بجا آورد؛«... وَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَلَعَلَّکمْ تَشْکرُونَ[21]  از فضل خدا روزی طلب کنید؛ شاید که شکر حق را بجا آورید.»

برخی از مفسرین در معنای «لعلّکم تشکرون» بیان داشته اند: «أی تعرفون نعمه الله فتَقُومونَ بحقّها[22]نعمت خدا را بشناسید و به حقّ آن و آنچه سزاوار آن است قیام کنید و بپاخیزید.»

شکر و سپاس الهی همراه با درک و فهم و تفکر است؛ با تفکر و کسب معرفت می توان سپاس فضل و روزی خدا را بجا آورد.

آشنایی با مبدأ هستی از طریق رابطه ادراکی با طبیعت از جمله فواید و بهره های عالی معنوی است که انسان با مطلق تفکر در برخی و تعقّل و در بعضی دیگر به آن نایل می گردد. تفکر در هر پدیده و نعمتی موجب تعقّل و رابطه عقلانی با آن می شود. رابطه عقلانی با جهان مادّه، فطرت توحیدی ما را بیدار می کند و انسان را از حالت فراموشی حق به تذکر منتقل می سازد و متذکر شدن معرفتی همراه با عقد قلب، در ما بوجود می آورد که به سپاس و شکر الهی منتهی می شود. پس رابطه ادراکی ما با طبیعت، باید به ستایش و خضوع و فرمانبری از خداوند متعال کشیده شود.

یکی دیگر از بهره گیری های معنوی انسان در رابطه ادراکی با پدیده های طبیعت، شناخت معاد است. از تحوّلات موجود در طبیعت و از عامل مرگ و حیات در پدیده ها می توان به وجود قیامت آگاه شد. برخی از آیات قرآن به این مطلب اشاره کرده و انسان را دعوت به تعقّل در آن فرموده است:

«وَ هُوَ الَّذی ذَرَأکمْ فی الْأَرْضِ وَ اِلَیه تُحْشَرُونَ؛ وَ هُوَ الَّذی یحْیی وَیمیتُ وَ لَهُ اخْتِلافُ اللَّیلِ وَ الْنَّهارِ أَفَلاتَعْقِلُون[23] و اوست خدایی که شما را در زمین بیافرید(از خاک خلق کرد) و به سوی او گرد آورده می شوید. و اوست خدایی که زنده می کند و می میراند و آمد و شد شب و روز به (اراده) اوست؛ چرا تعقّل نمی کنید؟»

آفرینش انسان از مادّه جامد بی روح به نام خاک، نشانه و آیه ای است که حکایت از خالق مدبّر دارد. خوب و با دقّت در اجزای طبیعت و مادّه و عناصر آن نظر کنید. آیا چه کسی مادّه بی جان خاک را متحوّل ساخت؟ این حرکت را چه کسی پدید آورد؟ قطعاً با تعقّل در این امور به وجود خدا آشنا خواهید شد. امّا این تحول و حرکت نمی تواند پایانی نداشته باشد. اگر او مبدأ و فاعل این تحول و حرکت است غایت و نهایت آن هم اوست. پس، «إلیه تحشرون»، حشر شما به جانب اوست.

مرگ و زندگی در دست اوست و رفت و آمد شب و روز، آیه و نشانه مرگ و حیاتند. کیست که با اختلاف شب و روز فصول را پدید می آورد و در هنگام بهار به تن بی جان طبیعت حیات می دهد؟ تعقّل کنید؛ آن کس که به مادّه خاکی حیات بخشید و انسان را در آن بیافرید؛ همان کس، پس از مرگ در عالم دیگر او را محشور خواهد ساخت، زیرا حیات و مرگ در ید قدرت اوست. پس در تحوّلات طبیعی تعقّل کنید تا به این حقیقت که معادی در پیش دارید، واقف شوید.[24]

«و هُوَ الَّذی أَحیاکمْ ثُمَّ یمیتُکمْ إنَّ الْإنْسان لَکفُورٌ[25]و او خدایی است که شما را زندگی بخشید و سپس شما را می میراند و باز زنده می کند. براستی انسان ناسپاس است.»

«وَ ینَزِّلُ مِنَ السَّماءِ ماءً فَیحْیی بِهِ الْارْضَ بَعْدَ مَوْتِها إنَّ فی ذلِک لَایاتٍ لِقَوْمٍ یعْقِلُونَ؛[26] و از آسمان آب را نازل می کند (باران می فرستد) و زمین را بعد از مرگ آن زنده می گرداند. همانا در آن نشانه هایی است برای گروهی که اهل تعقّل و اندیشه هستند.»

رابطه فکری و تعقّلی با طبیعت به جهت یافتن حقیقت مبدأ و معاد، به علوم تجربی هدفی مقّدس بخشیده و آن را از بُعد مادّی صرف بیرون می آورد و معنویتی خاص می بخشد. عالم طبیعی را از غروری که ممکن است به آن مبتلا شود نجات می دهد و از این که بخواهد دانش خویش را در جهت منفی به کار گیرد، باز می دارد. نیز از این که مقهور قدرت طبیعت شود و آن را یگانه مدبّر در هستی بداند و تمام آرزوها در زندگی انسانی را به سوی آن معطوف دارد، رهایی می بخشد. بنابراین، عالم و دانشجوی علوم تجربی و نیز هر انسان علاقمند به شناخت پدیده های طبیعت، اضافه بر بهره گیری علمی باید هدف خود را شناخت مبدأ و معاد قرار دهد، تا:

1.به طبیعت نگاه استقلالی نداشته باشد.

2.آن را در طریق ارزش های اخلاقی مثبت به خدمت بگیرد.

3.به ایمانش به حقیقت هستی، افزوده شود.

4.متذکر نعمت های الهی گشته و شکر گزار آن نعمت ها باشد.

5.از طبیعت در جهت تأمین مصالح دنیوی به خوبی استفاده کند.

6.طبیعت را ملک خدا بداند و در ملک خدا معصیت نکند.

پی نوشت ها

[1] آل عمران، آیه190.

[2] بقره، آیه29.

[3] نحل، آیه 8-5.

[4] مائده، آیه88.

[5] بقره، آیه172.

[6] اعراف، آیه10.

[7] بحارالانوار، ج63،روایت3،روایت1و2و4نیز در همین مورد است.

[8] بحارالانوار، ج59،ص294.

[9] بحارالانوار، ج63،ص141.

[10] بحارالانوار، 65 ،ص166-164.

[11] بحارالانوار، 65،ص166-164.

[12] بحارالانوار، 65،ص166-164.

[13] بحارالانوار، 65،ص166-164.

[14] نبأ، آیه11و10.

[15] مزمل، آیات4-1.

[16] مفاتیح الجنان

[17] رعد، آیه3.

[18] المیزان،ج12،ص228.

[19] نحل، آیه12.

[20] نحل، آیه13.

[21] نحل، آیه14.

[22] تفسیر صافی، ج1، ص918.

[23] مؤمنون، آیه80-79.

[24] مؤمنون، آیات 22-12.

[25] حج، آیه 66

[26] روم، آیه 24.

کلمات کلیدی
اخلاق  |  زندگی  |  طبیعت  | 
لینک کوتاه :