گنجینه معارف

حضرت ابوطالب علیه السلام در بیان آیت الله صافی حفظه الله

حضرت ابوطالب (ع) از اول شروع و ظهور این دین حنیف، یگانه کسی بود که آن را تحت حمایت گرفت همان بزرگمرد ارجمندی که از اجتماع قریش و نقشه ها و تهدیدات و قطع روابط و آزار و اذیت ایشان بیم نداشت و تا زنده بود با خلوص نیت، از پیامبر اسلام (ص) حمایت کرد و به او گفت: اذهب یابن اخی فقل ما احببت فواللّه لااسلمک لشیء ابد ای پسر برادرم، برو و هرچه دوست داری بگو به خدا سوگند تو را در هیچ پیشآمدی تنها نمی گذارم. ابوطالب در آغاز از پیامبر حمایت کرد و کفالت ایشان را بر عهده گرفت و علی (ع) کاری را که ابوطالب در یاری دین خدا شروع کرد به پایان رساند پس عجب نیست که پیامبر(ص) در مرگ او، آن همه محزون و اندوهناک شد.

چکیده ماشینی


منبع : اخبار شیعیان، شهریور 1386، شماره 22 تعداد بازدید : 737     تاریخ درج : 1395/02/12    

بر حسب آنچه در مصباحین (مصباح شیخ و مصباح کفعمی) از ابن عیاش مؤلف کتاب نفیس مقتضب الاثر فی الائمة الاثنی عشر منقول است، وفات آن حضرت در روز 26 رجب سال 10 بعثت که به عام الحزن نامیده شده، اتفاق افتاده و بر حسب آنچه از ابن منده در کتاب المعرفة نقل شده، سه روز قبل از وفات حضرت خدیجه (س) واقع شده که با توجه به اینکه وفات آن معظّمه در روز دهم ماه مبارک رمضان بوده، پس روز هفتم ماه رمضان روز وفات حضرت ابوطالب (ع) می باشد.

حضرت ابوطالب (ع) از اول شروع و ظهور این دین حنیف، یگانه کسی بود که آن را تحت حمایت گرفت همان بزرگمرد ارجمندی که از اجتماع قریش و نقشه ها و تهدیدات و قطع روابط و آزار و اذیت ایشان بیم نداشت و تا زنده بود با خلوص نیت، از پیامبر اسلام (ص) حمایت کرد و به او گفت: اذهب یابن اخی فقل ما احببت فواللّه لااسلمک لشیء ابد ای پسر برادرم، برو و هرچه دوست داری بگو به خدا سوگند تو را در هیچ پیشآمدی تنها نمی گذارم.

از حضرت امام محمد باقر(ع) روایت شده است: اگر ایمان ابی طالب را در یک کفه ترازو و ایمان این خلق را در کفه دیگر گذارند، ایمان او سنگین تر خواهد بود. مقام آن حضرت چنان رفیع بود که پیامبر(ص) در مصیبتش گریان شد و بسیار اندوهناک گردید و جبین راست او را چهار مرتبه مسح فرمود و جبین چپش را سه مرتبه مسح کرد، سپس فرمود: ای عم! در صغیری پرورشم دادی و در یتیمی کفالتم نمودی و در کبیری یاری ام کردی، خدا به تو در برابر یاری من پاداش نیکو دهد. پیامبر(ص) پیشاپیش جنازه او می رفت و می فرمود: صله رحم کردی و جزای نیکو گرفتی.

در سیره ابن هشام از محمد بن اسحاق نقل شده است: پس از وفات ابوطالب، قریش بر پیامبر(ص) مرارت هایی رساندند که در حیات ابوطالب جرئت انجام آن را نداشتند. از پیامبر(ص) روایت شده است که فرمود: ما نالت منی قریش شیئاً اکرهه حتی مات ابوطالب قریش به چیزی که از آن کراهت داشته باشیم دست نیافتند تا وقتی ابوطالب وفات کرد.

سال وفات دو یار دیرین پیامبر(ص) حضرت ابوطالب و حضرت خدیجه علیهماالسلام عام الحزن نام گرفت. ابوطالب، چهل و دو سال در نهایت وفا و صمیمیت و فداکاری به کفالت و حمایت و یاری پیامبر(ص) پرداخت. او مانند پدری رئوف و همسر مکرمه اش فاطمه بنت اسد چون مادری مهربان، به خدمت رسول خدا قیام و اقدام کردند او را از فرزندان خود بیشتر دوست می داشتند و بهتر پذیرایی می کردند. ابوطالب، سیدبطحاء، پیر قریش، و رئیس مکه و قبله قبیله بود. ایشان جمیع فضایل اخلاقی را دارا بودند. همه به او احترام می گذاشتند و شخصیت و مکارم اخلاقش را می ستودند.

کان ابوطالب علیه السلام شیخاً جسیماً وسیماً علیه بهاء الملوک و وقار الحکماء ابوطالب (ع)، پیرمردی تنومند و زیبا بود که در رخساره او ظرافت پادشاهان و وقار حکیمان دیده می شد. ازر اکتم بن صیفی حکیم معروف عرب، پرسیدند: حکمت و ریاست و حکم و سیادت را از که آموختی؟ گفت: از حلیف علم و ادب، سیدعجم و عرب، ابوطالب بن عبدالمطلب.

به طور قطع، بر همه امت اسلام لازم و واجب است که قدر خاندان ابوطالب را بدانند و خدمات و رنج و مصائب آنان را در یاری پیامبر(ص)، نصرت دین و اعتلای کلمه توحید فراموش ننمایند. هیچ خانواده ای به اندازه این خاندان، به اسلام و پیامبر اسلام (ص) خدمت نکرده و خدمات هیچ کس به اندازه خدمات آنان برای دین اسلام سودمند و با ارزش نبوده است. هنگامی که همگان، پیامبر(ص) را تنها گذاشته بودند و دفع خطر از اسلام و جان پیامبر(ص) فقط با فداکاری و ایثار جان میسّر بود، این خانواده در دشواری ها و سختی ها، پیامبر(ص) را چنان یاری دادند که بهتر از آن برای کسی مقدور نبود. خانواده ای که سال ها پیامبر(ص) عضو آن بود و محیط آرام و سرشار از صفا و وفا، تقوا و فضیلت، شرافت و صداقت و امانت آن، پیامبر(ص) را در برگرفته بود. آری، حق ابی طالب و همسر محترمه اش (فاطمه) سومین بانوی اسلام، و فرزند مجاهد و مهاجرش جعفر طیار و دیگر فرزند عزیز و گرامی وی، یگانه قهرمان غزوات و فاتح بزرگ و سردار نامی اسلام، به دین اسلام از هرکس بیشتر است. در تاریخ یاران پیامبر(ص) کسی را جز ابوطالب نمی شناسیم که مدت چهل و دو سال به آن حضرت در خلوت و جلوت و داخل منزل و خارج، خدمت کرده باشد و در عین حال، بهترین یار و حامی او باشد. بخصوص بعد از بعثت، ابوطالب با ثبات و استقامت بی نظیر از پیامبر(ص) پشتیبانی کرد و او را یاری رساند. اگر ابوطالب از آن حضرت حمایت نمی کرد و او را تنها می گذاشت، یا العیاذباللّه چون دیگران به مخالفت با آن حضرت برمی خاست و رسالتش را تکذیب می کرد و استهزا و مسخره می نمود، به طور یقین، دین اسلام در آغاز کار اگر با شکست روبه رو نمی شد، حداقل تا مدتی از حرکت و پیشروی باز می ماند. همان طور که اگر در جنگ خندق حضرت علی (ع) به میدان نمی رفت و با عمرو بن عبدود آن پهلوان و رزمنده و دلاور مشهور پیکار نمی کرد و او را از سر راه مسلمانان برنمی داشت، پیش بینی آینده اسلام برای ما دشوار بود. در صورتی که ابوطالب از همان ابتدا دست از حمایت پیامبر(ص) برمی داشت و او را به دشمنان واگذار می کرد و یا در مقابل او مخالفت و عداوت پیشه می نمود، پیش بینی سرنوشت اسلام بعید می نمود و حداقل در این صورت مشکلات و موانع پیشرفت دین خدا و مصائب پیامبر(ص) صدچندان شده و پیامبر عزیز خدا(ص) گرفتار رنج ها و فشارهای بسیار شدیدتری می شد. به شهادت تاریخ، حمایت ابی طالب، راه را برای پیشرفت آیین جدید باز کرد و می توان گفت: تأثیر حمایت او نه تنها از نصرت دین پیامبر(ص) توسط شهدای بدر و احد و حتی برادرش حمزه (ع) کمتر نیست، بلکه با دقت و تأمل در تاریخ در می یابیم که حمایت ابوطالب از جانبازی و فداکاری آنان در حفظ دین مؤثرتر بوده است. دشمنان دین جدید، از حمایت هایی که توسط ابی طالب از پیامبر(ص) صورت می گرفت، بیم داشتند و ابوطالب را یگانه مانع بزرگ اجرای نقشه های ضد اسلامی خود می دیدند. ابوطالب و خاندانش همه چیز محمد(ص) بودند خودش که از مؤمنین واقعی و حامی و نگهبان محمد(ص) بود، زن و دخترش ام هانی و فرزندان وی علی و جعفر امت و یار و سرباز و مدافع پیامبر بودند. در نهایت، چنان که ابن ابی الحدید در اشعار خود سروده، می توان گفت: اگر ابوطالب و فرزندش علی (ع) نبودند، دین بر پا نمی شد. ابوطالب در مکه، و علی (ع) در یثرب، پیامبر(ص) را یاری رساندند. ابوطالب در آغاز از پیامبر حمایت کرد و کفالت ایشان را بر عهده گرفت و علی (ع) کاری را که ابوطالب در یاری دین خدا شروع کرد به پایان رساند پس عجب نیست که پیامبر(ص) در مرگ او، آن همه محزون و اندوهناک شد. فقدان وی، جبهه مسلمانان را شکسته و بی پناه کرد و در نهایت، یکی از علل لزوم هجرت، همین مرگ او بود زیرا با مرگ او مسلمانان و شخص پیامبر(ص) یگانه حامی خویش را از دست دادند و دشمنان در برابر آنها جسور و گستاخ شدند. فرحمه اللّه و ارضاه و شکرها علیه و جزی اللّه عن نبیه و عن امته خیر جزاء.

لینک کوتاه :