گنجینه معارف

دستورات مشکل گشا از آیت الله بهجت(ره)

  بهترین راه تحصیل مقامات و کرامات آیا می شود کار ما درست شود و به مقام کمال و معرفت برسیم بدون این که از دنیا و از زندگی اجتماعی و از صنعت و حرفه ی خود دست برداریم و به غارها و بیابان ها برویم و همیشه در آنجا با عزلت و کناره گیری از مردم و جامعه مشغول به عبادات معهوده و اوراد و ادعیه مأثوره باشیم؟ هر چند از آیه ی شریفه ی «وَ رَهْبَانِیَّةً ابْتَدَعُوهَا مَا کَتَبْنَهَا عَلَیْهِمْ إِلاَّ ابْتِغَآءَ رِضْوَانِ اللَّهِ. در هر حال، آیا راهی وجود دارد که انسان بتواند به سبب آن ترک دنیا نکند و با این حال از سخط و خشم خدا مأمون و به رضای خدا مطمئن باشد، و نتیجه ی کار راهبان تارک دنیا، یعنی «ابتغاءَ رِضْوَانِ اللَّهِ»(سوره ی حدید، آیه ی 27) را حایز گردد؟ یعنی نظیر کسانی باشد که رهبانیّت ندارند و در اجتماع هستند و فقط مندوبات و مستحبّات عادی را انجام می دهند، ولی نتیجه ی کارهای طولانی و دشوار آنها را حایزاند؟ آیا چنین چیزی امکان دارد؟ آیا این گونه راه بدون تحمّل کارهای سنگین اهل ریاضت وجود دارد؟ زیرا بعضی از علمای بسیار بزرگوار بوده اند که در اجتماع بوده اند و به درس های متعارف حوزه از قبیل بحث، مطالعه و...

چکیده ماشینی


منبع : مرکز تنظیم و نشر آثار حضرت آیت الله العظمی بهجت (ره) تعداد بازدید : 94345     تاریخ درج : 1391/02/25    

 



بین وجوب و عدم وجوب، تفاوت از زمین تا آسمان است
خدا رحمت کند علمای ما را که احتیاط می کردند و زود از مسأله خارج نمی شدند.
 آقا سیّد ابوالحسن اصفهانی رحمة الله در درس خارج فقه، چند روز معطّل می شد و دنبال شواهد می گشت.
 گاهی یک هفته طول می داد، تا به جایی منتهی شود. آقا ضیا عراقی و شیخ عبداللّه گلپایگانی رحمهمااللّه از شاگردان مهم مرحوم آخوند خراسانی بودند.
یکی از معاصرین از آقا ضیا نقل می کرد: به در خانه ی آقا شیخ عبداللّه رفتم و مباحثه کردیم و او مرا محکوم کرد، جواب نداشتم، از خانه بیرون آمدم و دیدم جواب دارم، برگشتم، دوباره مباحثه شروع شد، باز به کلّی محکوم شدم و حق را به جانب او دیدم، باز بیرون آمدم و دیدم جواب دارم، دوباره به خانه مراجعت نمودم. و بدین ترتیب، سه بار مکرّر نزد او رفتم و محکوم و مغلوب برگشتم.
انسان نباید زود قضاوت کند، دقت و تأمل کند، شاید یک کلمه از انسان فوت شود. بین وجوب و عدم وجوب از آسمان تا زمین فرق است.
 
خوب چشم هایتان را باز کنید
کلامی که از غیر معصوم علیه السّلام باشد، از هر بزرگی باشد، نباید به آن صددرصد اعتماد کرد، بلکه باید احتمال خلاف و خطا در آن داد.
 کلام معصوم علیه السّلام هم هفتاد مَحْمِل دارد که بدون فحص از معارض و صوارف آن، نمی شود به آن بَدْوا (همان ابتدا) اعتماد، و به ظاهر آن عمل نمود.
بنابراین، اوّلین تنبیه برای کسی که می خواهد چیزی بفهمد آن است که هر کلامی که دید یا شنید، از هر بزرگی که بود، باید احتمال بدهد که کلام او خطا باشد. صرف این که صاحب کلام و گوینده ی سخن بزرگ و بزرگوار است نباید و نمی شود به آن اعتماد کرد. با اعتماد به غیر، کار را مگذرانید؛ زیرا آنان که معصوم نیستند. یکی از بزرگان از استادش نقل می فرمود: در هر مسأله ای که نظر کردید، خوب چشمتان را باز کنید.
آقایی می گفت: به آخوند خراسانی رحمة الله خیلی اعتماد داشتم، ولی دیدم در بعضی از جاها چنگالم به او می خورد(کنایه از این که: می توانم بر برخی نظریه های او اشکال وارد کنم)، اکنون اگر بگوید: ماست سفید است، خوب چشمم را باز می کنم که ببینم اگر مثلاً مقداری زرد است، یا خیر؟
 
 در نزد اولیای دین روی سفید نداریم!
گویا کفّار ما را از انبیا و ائمه علیهم السّلام و علما ترسانده  اند که مبادا آنها دنیای ما را از بین ببرند، غافل از این که آنها استاد کار و خبیر و دانا هستند و این کفّارند که مانع دنیا و آخرت ما شده اند.
 از پیشِ خود گفتیم: این واجب نیست و این حرام نیست و ترک و فعل کردیم و حال در چنگال گرگ ها گرفتار شدیم، بلکه فقط به واجب و حرام هم اکتفا ننمودیم؛ لذا در نامه  ها و صفحات اعمال خود نزد اولیای دین، روی سفید نداریم.
آیا ایذای مسلمان و هتک حرمت او از گناهان کبیره نیست؟! اذلال اهل ایمان از محرّماتی است که شاید اسمش در میان کبایر ذکر نشده ولی خدا می  داند که چه عقوبتی دارد.
 
در روایت قلب مؤمن به کعبه تنظیر شده است، آیا می  شود انسان قلب مؤمن را بشکند و متأثّر و خونی کند، و به مؤمن بی گناهی در مجلسی بی جهت اهانت کند، و آبرو و جاه و مال او و... را از بین ببرد، و این کار او گناه کبیره نباشد؟! البته گاهی جا دارد و حسابی است و آن عیب ندارد، ولی اگر این کار را بی  جهت بکند چه طور؟
 
چه بهشتی می شد دنیا اگر...
چه کنیم تا در برابر نعمت های خدا سپاسگزار باشیم؟ چگونه انسان این همه نعمت الهی را بر خود نقمت و عذاب می کند؟
 خداوند سبحان می فرماید: «أَلَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ بَدَّلُواْ نِعْمَتَ اللَّهِ کُفْرًا وَ أَحَلُّواْ قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَارِ. آیا ندیدی کسانی را که نعمت خدا را به کفران و ناسپاسی مبدّل نمودند، و قوم خویش را در سرای نیستی و نابودی جای دادند.»(سوره ی ابراهیم، آیه ی 28)
 چه بهشتی می شد دنیا برای ما انسان ها اگر حرف شنو بودیم و به ندای قوه ی عاقله گوش می کردیم، نیرویی که هر عاقل آن را دارد.
اگر همه ی مردم دنیا اتّفاق می کردند که عقل (نه غرایز و امیال و شهوات) حاکم باشد ولو به این منتهی شود که عاقل را حاکم کنند، دنیا برای آن ها بهشت می شد و همگی در آسایش و امنیّت و راحتی به سر می بردند.
امتیاز انسان از سایر حیوانات به عقل است.
 آیا رواست که عقل را مُهْمَل کنیم و از کار بیندازیم و کنار بگذاریم و زندگی را برای خود و دیگران تلخ و ناگوار کنیم؟!
 
بهترین راه تحصیل مقامات و کرامات
آیا می شود کار ما درست شود و به مقام کمال و معرفت برسیم بدون این که از دنیا و از زندگی اجتماعی و از صنعت و حرفه ی خود دست برداریم و به غارها و بیابان ها برویم و همیشه در آنجا با عزلت و کناره گیری از مردم و جامعه مشغول به عبادات معهوده و اوراد و ادعیه مأثوره باشیم؟
هر چند از آیه ی شریفه ی «وَ رَهْبَانِیَّةً ابْتَدَعُوهَا مَا کَتَبْنَهَا عَلَیْهِمْ إِلاَّ ابْتِغَآءَ رِضْوَانِ اللَّهِ. و رهبانیّتی را که آنان نوآوری نمودند، ما بر آنها ننوشته و واجب ننموده بودیم، مگر برای نیل به خشنودی خدا.»(سوره ی حدید، آیه ی 27)
 
اجمالاً استفاده می شود خدا از رهبانیّت راضی است. انسان تا زمانی که به یک شغل اجتماعی مشغول است نمی تواند به عبادات و ادعیه و... مشغول باشد. آیا راه این است که مستغنی شود و خلوت کند و مشغول عبادت و تذکّر باشد، و یا این که: «کُنْ فِی النّاسِ وَ لاتَکُنْ مَعَهُمْ.» این مضمون در کلمات علیّ علیه السّلام هنگام وفات، و نیز در سفارش آن حضرت به کمیل رضوان اللّه تعالی علیه و دیگر فرموده های ایشان آمده است.
در میان مردم باش و با آنها مباش. آیا با وجود اشتغالات اجتماعی می توان عبادات، از قبیل قرائت قرآن و نماز و... را که حدّی ندارد، انجام داد؟! البتّه بوده اند کسانی که در شبانه روز یک ختم قرآن می کردند. آیا چیزی هست که جایگزین اشتغالات سنگینی که اهل ریاضت انجام می دهند بشود، اشتغالاتی که با بودن در اجتماع جمع نمی شود، مگر این که انسان از اجتماع کناره بگیرد و از لوازم زندگی اجتماعی مانند ازدواج و رسیدگی به افراد واجب النّفقه شانه خالی کند؟! گذشته از این که اساسا کار مشکلی است انسان بتواند اموالش را در زمان حیات بین اهل و عیالش تقسیم کند و از اجتماع کناره بگیرد، آیا اصلاً این کار جایز است یا خیر؟! زیرا شاید موجب ترک واجبات شود.
در هر حال، آیا راهی وجود دارد که انسان بتواند به سبب آن ترک دنیا نکند و با این حال از سخط و خشم خدا مأمون و به رضای خدا مطمئن باشد، و نتیجه ی کار راهبان تارک دنیا، یعنی «ابتغاءَ رِضْوَانِ اللَّهِ»(سوره ی حدید، آیه ی 27) را حایز گردد؟ یعنی نظیر کسانی باشد که رهبانیّت ندارند و در اجتماع هستند و فقط مندوبات و مستحبّات عادی را انجام می دهند، ولی نتیجه ی کارهای طولانی و دشوار آنها را حایزاند؟ آیا چنین چیزی امکان دارد؟ آیا این گونه راه بدون تحمّل کارهای سنگین اهل ریاضت وجود دارد؟ زیرا بعضی از علمای بسیار بزرگوار بوده اند که در اجتماع بوده اند و به درس های متعارف حوزه از قبیل بحث، مطالعه و... اشتغال داشته اند، و با این حال اگر مقامات بیشتری از دیگران نداشته باشند، حدّاقل کم نداشته اند، یعنی اعلمیّتشان از دیگران کالمُسلَّم، و مقاماتشان بسیار بسیار عالی بوده است. خیال نشود که در درس ها شرکت نمی کردند و یا درس نمی گفتند، بلکه قطع داریم که بیش از دیگران مشغول بوده اند و از کراماتی که از آنها صادر و بعد از حیاتشان آشکار شده، برای ما قطع حاصل می شود که دارای مقامات عالیه بوده اند. برای نمونه کراماتی از شیخ انصاری رحمة الله نقل شده که در زمان حیاتش به آنها معروف نبوده اند. ذکر مرحوم شیخ رحمة الله برای نمونه است وگرنه الی ما شا اللّه از علما بوده اند که دارای کمالات علمی و عملی بوده اند و با این وجود در فقه و اصول نیز بر دیگران تقدّم داشته اند، صاحب مستدرک حاجی نوری رحمة الله عدّه ای را نام برده و شاید شهید ثانی رحمة الله هم از آنها باشد که دارای مقامات عالیه معنویه بوده و در عین حال در علمیّات هم قوی بوده اند و اقامه ی جماعت می کرده اند و در میان جامعه بوده و با مردم هم سر و کار داشته اند.
پاسخ این که: خیال می کنیم در این مطلب جای شکّ نیست که اگر انسان بدان موفّق باشد برای او کافی است و تمام مطالب و نتایج ریاضات شاقّه و دشوار را دارد. و آن این است که انسان خود را در محضر خدا ببیند و خدا را در همه ی احوال مطّلع از خود و در همه جا حاضر و بر همه ی کارها و احوال خود ناظر بداند. خدا می داند این حالت مراقبه و توجّه، چه تأثیراتی در روح انسان و در تحصیل علم و معرفت دارد!
 
به خاطر آن نماز وحشتها خدا مرا آمرزید
بعد از فوت مرحوم آخوند ملاّفتح علی سلطان آبادی، شخصی او را در خواب می بیند و از حال او می پرسد.
آخوند رحمة الله می فرماید:
کار من خوب نبود، ولی به واسطه ی همان نماز وحشتها، خدا ما را آمرزید. سپس از او می پرسد، ما چه کار کنیم؟
می فرماید:
1. حقوق مالی خود را نگذارید تا سر سال بماند، بلکه در همان ماه کارش را تمام کنید و بپردازید.
2. نماز را در اوّل وقت آن بخوانید.
3. به گمانم فرمود: با مردم به انصاف رفتار نمایید.
 
ثبات قدم در دیانت
روزی آقا [آیة الله العظمی بهجت قدس سرّه] در ارتباط با ثبات قدم در دیانت و استمرار پرهیزکاری و تقوا فرمودند:
یکی از علمای بزرگ و اهل معنی شخصی را در صحن مبارک حضرت امیر علیه السّلام دید که از نهایت تواضع و ادب و ذلّت در برابر مقام شامخ ولایت مولی الموحدین ایستاده و چنان سر به زیر و افتاده و خاضع بود که گویی با سر راه می رود.
 آن عالم عابد ربّانی پیش آن مرد شریف و بزرگوار که عمرش از هفتاد به بالا بود رفت و از وضع حال و کیفیت زندگی او جویا شد.
 آن مرد شریف فرمود: از زمانی که پا به تکلیف گذاشتم تاکنون از روی عمد و دانسته گناه نکرده ام.
البته آن طور مواظبت و دقت و مراقبت این گونه نتیجه را دارد.
 
ما را به درجه مطلوب خود برسان و حفظ کن
ائمه ی ما علیهم السلام خودشان به ما فرموده اند که در این فشارهای آخرالزمان بگویید :
یا الله یا رحمن یا رحیم یا مقلب القلوب ثبت قلبی علی دینک
ولی چه کنیم که به جای دوا، به سوی داء می رویم!
معنای یا مقلب القلوب ثبت قلبی علی دینک این است که : خدا یا ! همان مرتبه ای را که مطلوب تو است، ما را به همان درجه برسان و بر آن نگهدار.
صراط از همین جا شروع می شود، اگر یک ذرّه انحراف پیدا کنیم، خدا می داند در کجا پرت می شویم.
کسی که کارش خراب است، یا جلو رفته و عقب مانده است و در هر حال اعتدال را رعایت نکرده است. ما که اهلبیت عصمت نیستیم، ولی از خدا می خواهیم که این حدّ اعتدال را به ما عنایت فرموده و برآن ثابت گرداند.
 
در هر فعل و ترک نیاز به راهنما داریم
واقعا زبانِ حال ما می گوید که در هر فعل و ترک باید ما را راهنمایی کنند.
 شخصی که به آقایی عقیده داشته و می خواسته در نماز جماعت او شرکت کند، می گفته است:
عدّه ای مانع می شدند که من به نماز جماعت او بروم و به من می گفتند که آن آقا در ماجرایِ «مشروطه مستبدّ» فلان عقیده را دارد که مخالف با عقیده ی شما است.
 در صورتی که بسیاری از افراد طرفَیْن در جریان مشروطه با عقیده ی صحیحه و حجّت شرعی راه خود را انتخاب کرده بودند، و شاید نزد خدا معذور باشند و معاقب نباشند و چه بسا مأجور و مثاب هم باشند؛ چرا که در هر حال آثار خوبی بر هر دو مسلک مترتّب شد. زیرا احتمالاً اگر در ایران جریان مشروطه پیش نمی آمد، ایران در چنگال و سیطره ی روسها باقی میماند و مانند کشورهای دیگر تحت سلطه و نفوذ او، کمونیست می شد.
مقصود این که می بینیم در هر فعل و ترک محتاج به دستگیری هستیم. باید ناظر و محافظ بر احوال خود داشته باشیم، و قهرا خودمان باید ناظر را فراهم کنیم. و برای اصلاح کار خود در عصر غیبت ناظری جز احتیاط نداریم. فکر می کنم کسانی که می گویند: «اگر راهنما داشتیم، «لَکُنَّآ أَهْدَی مِنْهُمْ. قطعا راه یافته تر از دیگران می شدیم.»(سوره ی انعام، آیه ی 157)، آنها هم راهنما دارند و آن احتیاط است.
بنابراین، اگر راه روشن بود، جلو برو و انجام بده؛ و هر جا راه یعنی تکلیف روشن نبود، توقّف کن.
آیا حالا که امام علیهالسّلام حاضر نیست تا تابع او شویم، هرکاری کردیم، کردیم و کارمان با این درست می شود؟! علمای سابق در اجازات خود به شاگردان و... می نوشتند:
«إِنَّما هِیَ دِمآءٌ تُهْراقُ، وَأَعْراضٌ تُهْتَکُ، وَ أَمْوالٌ تُسْلَبُ، فَعَلَیْکُمْ بِالإِْحْتِیاطِ... با آن خون ها ریخته می شود و آبروها می رود و اموال از دست صاحبانش گرفته می شود، پس بر شما باد که ملازم احتیاط باشید...» بنابراین، بدون تقیّه و یا اضطرار و یا اکراه و یا بدون مُسَوِّغ و مجوِّز شرعی نمی توانیم هر کاری را که از ما خواستند انجام دهیم، یا هر حرفی را خواستیم بگوییم و یا هر کاری را خواستیم بکنیم.
 
در مادّیات به پایینتر از خود نگاه کن، نه به بالاتر
اوایل امر بلشویکی و حکومت کمونیستی در شوروی سابق، آقایی در ضمن سخنرانی گفته بود: در امور مادی و دنیوی به بالادست خود نگاه نکنید، بلکه به پایین دست خود نظر کنید.
همین یک کلمه برایش مایه ی دردسر شده بود. گویا این سخن با مرام کمونیستی نمی ساخت.
این کلام که در کلمات قصار حضرت امیر علیه السّلام آمده، معجزه است و به کلّی نظام کمونیستی را مردود می شمارد، که می فرماید:
 
«أُنْظُرْ إِلی مَنْ هُوَ دُونَکَ وَ لاتَنْظُرْ إِلی مَنْ هُوَ فَوْقَکَ. به پایین دست خود نگاه کن، نه به بالا دست خود.»
درست است که در بعضی مادّیات و ثروتها بالاتر از تو هستند، امّا آیا عمر او، صحّت او، توسعه ی او از لحاظ اولاد و... او هم از تو بیشتر است، یا این که تو در این امور و امور دیگر از نعمتهای ظاهری و باطنی از او برتری؟! همه چیز را من حیث المَجموع باید نگاه کرد، خداوند علیم و حکیم همه ی بلاها را با عدل و ترازوی مساوات تقسیم کرده است.
«أَلْمَصائِبُ بِالسَّوِیَّةِ مَقْسُومَةٌ بَیْنَ الْبَرِیَّةِ. گرفتاری ها و ابتلائات به صورت مساوی و یکسان میان مردم تقسیم شده است.»(مستدرک الوسائل، ج 2، ص 481)
هر کسی کاسه ای از ابتلائات دارد که مطابق وجود و استعداد او است و کاسه های اشخاص از بلایا پر شده است؛ ولی خدا همه را دوست دارد. آیا در برابر طوفانهای حوادث، ما را در وسط دریا در کشتی رها کرده است، و یا همواره به فکر ما است؟! در توصیه های رسول اکرم صلّی اللّه علیه وآله وسلّم به ابوذر رحمة الله آمده است: «خدا همه چیز را در همه وقت می بیند و هیچ چیز از او پوشیده نیست.»
کلمات کلیدی
خدا  |  انسان  |  نماز  |  علما  |  وجوب  |  مال  |  اجتماع  |  رحمة الله  | 
لینک کوتاه :  
نویسنده : ناشناس تاریخ : 1398/09/24

واقعا"چنین اشخاصی دین رازنده نگه می دارند وامیدونشاط به زندگی بشریت می دهدوازپوچی نجات می دهد كاشی این نعمت {علما }همیشه باشد

نویسنده : ناشناس تاریخ : 1398/09/20

کاش چند تای دیگه از این انسانها وجود داشت

نویسنده : زینب بامری تاریخ : 1398/06/26

من واقعا باخوندن این مطالب امیدوار میشم وخدارو شکر میکنم

نویسنده : بنده خدا تاریخ : 1398/08/12

اره درسته منم قبول میکنم (خدایا مارا به راه راست هدایت کن)تا از تو خواسته ای نداشته باشیم🤲

نویسنده : ناشناس تاریخ : 1397/10/23

خدا رحمتش کند

نویسنده : زینب بامری تاریخ : 1397/09/01

من خیلی ایت الله را دوست دارم توصیه های ایشان خیلی موثر

نویسنده : بهجت تاریخ : 1391/03/24

راهای تکامل