گنجینه معارف

اهمیت دیدگاه اسکاچپول و ایدئولوژی و رهبری درانقلاب اسلامی ایران

ب - اسکاچپول بر خلاف والرستین برای عوامل سیاسی استقلال بیشتری قائل است و استدلال می کند که رابطه بین دولتها منطق خاص خود را دارد و این رابطه محدودیتها و فرصتهایی را ایجاد می کند که در وقوع انقلابها بسیار مؤثر است. وی هنوز ادعا می کند که بحران سیاسی دولت پیش شرط وقوع انقلاب است، اما این بار مساله را به نحو دیگری توضیح می دهد. ممیزه دیگر انقلاب ایران که اسکاچپول را به تجدید نظر در نظریه اش واداشت، اهمیت نقش عنصر ایدئولوژی و رهبری در بسیج مردم و شکل گیری انقلاب اسلامی بود. اسکاچپول در تحلیل انقلاب ایران همچنین به نقش رهبری و شبکه روحانیت، مساجد و انجمنهای اسلامی در ارائه و پذیرش تفسیری مکتبی از تشیع و تبیین استراتژی مبارزه با نظام شاهنشاهی، هر چند به صورت محدود اشاره می کند.

چکیده ماشینی


منبع : مجله متین، شماره 1 , هادیان، ناصر تعداد بازدید : 5647     تاریخ درج : 1389/04/13    

 این بحث دو هدف اصلی را دنبال می کند: نخست، معرفی هر چند اجمالی نظریه خانم تدا اسکاچپول. دوم، بررسی اهمیت، نقش و کارکرد عنصر ایدئولوژی و رهبری در انقلاب اسلامی .

مشخصات کلی تحلیل اسکاچپول درباره چرایی وقوع انقلابهای اجتماعی به شرح زیر است:

1 - اسکاچپول قائل به برتری تحلیلهای ساختاری نسبت به تحلیلهای اراده گرایانه و غیر ساختاری است. به نظر او انقلابها بر اساس یک نقشه از پیش طراحی شده ساخته نمی شوند. انقلاب یک اقدام جمعی آگاهانه نیست بلکه محصول تلاقی تصادفی یک سری عوامل ساختاری است.

2 - اسکاچپول بر استقلال دولت از طبقات اجتماعی تاکید می ورزد. به نظر وی دولت سازمانی است واقعی برخوردار از نیروهای قهریه و اداری که منافع خاص خود را دارد و بر اساس آن منافع در اعمال و رفتارش منطق خاصی را دنبال می کند.

3 - اسکاچپول در تحلیل خود به اوضاع بین المللی می پردازد.

الف - او نظریه نظام جدید جهانی والرستین را می پذیرد و ادعا می کند که انقلابها مشخصا در مراحل انتقالی (مثلا انتقال از پیرامون به شبه پیرامون) رخ می دهند.

ب - اسکاچپول بر خلاف والرستین برای عوامل سیاسی استقلال بیشتری قائل است و استدلال می کند که رابطه بین دولتها منطق خاص خود را دارد و این رابطه محدودیتها و فرصتهایی را ایجاد می کند که در وقوع انقلابها بسیار مؤثر است.

ج - عامل دیگر در تحلیل او، برهه تاریخی جهانی است. به نظر اسکاچپول انقلابها زمانی رخ می دهند که پیش از آن نمونه هایی رخ داده باشند.

تلفیق اسکاچپول

اسکاچپول تلفیق خاصی از سه جنبه فوق ارائه می دهد که مختص خود اوست.

او معتقد است که انقلابها تنها در دیوانسالاریهای کشاورزی، در صورت گرد آمدن شرایط لازم برای انقلاب، روی می دهند.

1 - نخستین پیش شرط وقوع انقلاب بحران سیاسی دولت است. در این جوامع، دولتها تحت فشار شرایط بین المللی ناگزیر به نوسازی مبادرت می ورزند، اما چون افراد در رده بالای اداری، لشکری و کشوری از طبقه فئودال هستند، منابع مالی برای نوسازی را نمی توان از آنها تامین کرد. دهقانان نیز تا حد مرگ استثمار می شوند و تجار نیز گروهی کوچک و فاقد منابع گسترده مالی هستند. در نتیجه دولت دچار بحران می شود.

2 - پیش شرط دوم، شورش از پایین است. اسکاچپول می گوید عامل تعیین کننده در شورش از پایین، ساخت داخلی روستاست. در برخی مناطق که کل روستا به عنوان یک واحد تولیدی است، محسوب می شود و خان مسئول آن. این نوع ساخت به نوعی استقلال نسبی روستا می انجامد و در چنین ساختی است که دهقانان بخوبی در می یابند که ارباب دشمن مشترکشان است و این وضع زمینه را برای شکل گیری شورشی دهقانی مساعد می سازد. عامل دیگر در ظهور شورشهای دهقانی نیروی سرکوب خان است. اگر خان برای سرکوب به نیروی دولت مرکزی وابسته باشد، احتمال شکل گیری شورش دهقانی گسترده زیاد می شود.

3 - شرط سوم وجود نخبگان حاشیه ای است. آنها به سبب دیدگاه ملی خود می توانند جنبشهای محلی دهقانی را در سطح ملی سازمان دهند و با سقوط رژیم حاکم، از جمله دولت سازان رژیم جدید باشند.

به نظر اسکاچپول جمع این سه شرط خبر از آمدن انقلاب می دهد. انقلاب ربطی به تصمیم آگاهانه افراد یا گروهها ندارد و این تلاقی تصادفی شروط مذکور است که انقلابها را به دنبال خود می آورد، انقلابها ساخته نمی شوند، انقلابها می آیند.

نظریه اسکاچپول و انقلاب اسلامی ایران

وقوع انقلاب اسلامی ایران، اسکاچپول را به برخی تجدید نظرها در نظریه اش واداشت. برخی ویژگیهای انقلاب اسلامی ایران که با نظریه اسکاچپول ناسازگارند عبارتند از: انقلاب ایران آگاهانه ساخته شد. این انقلاب در جامعه ای غیر کشاورزی روی داد زیرا بیشتر جمعیت کشور در سالهای وقوع انقلاب در شهرها متمرکز بودند.

ناهمخوانیهای مذکور موجب شد که اسکاچپول تغییر قابل ملاحظه ای را در نظریه اش اعمال کند. با وجود این، جوهره ساختاری نظریه وی همچنان حفظ شده است. وی هنوز ادعا می کند که بحران سیاسی دولت پیش شرط وقوع انقلاب است، اما این بار مساله را به نحو دیگری توضیح می دهد.

در ایران، دولت محمدرضا با اتکا به درآمدهای نفتی تا حد زیادی از طبقات اجتماعی مستقل بود. به همین دلیل، دولت چندان نیازمند مساعدت طبقات اجتماعی نبود. این وضع رفته رفته به کاهش مشروعیت دولت انجامید. درآمدهای نفتی گر چه استقلال دولت را افزایش می داد، اما ضربه پذیری آن را نسبت به نوسانات قیمت نفت بیشتر می کرد.

همچنین اسکاچپول شاهد آن بود که بر خلاف مدل اولیه وی، انقلاب ایران در شهرها شکل گرفته بود. پس باید توضیح می داد که در کدام نوع از جوامع شهری انقلاب روی می دهد. در اینجا می کوشد، مفهوم استقلال روستاها را که در نظریه اش مطرح کرده بود به نحوی در مورد شهرهای ایران بازسازی کند. مطابق استدلال وی بافت خاص بازار نوعی استقلال نسبی از دولت داشت. این حوزه که دولت نتوانسته بود کاملا در آن نفوذ کند عرصه ای بود که می توانست منشا شورش باشد.

ممیزه دیگر انقلاب ایران که اسکاچپول را به تجدید نظر در نظریه اش واداشت، اهمیت نقش عنصر ایدئولوژی و رهبری در بسیج مردم و شکل گیری انقلاب اسلامی بود. با وجود این، این بار نیز چون موارد دیگر تحلیلی ساختاری از ایدئولوژی ارائه می کند. وی استدلال می کند که ایدئولوژیهای وارداتی نمی توانند در شکل گیری انقلابها نقشی ایفا کنند. او می گوید تشیع قرنها در تاریخ ایران ریشه دوانده بود. بدین سبب پذیرش تفسیری نو از آن از سوی مردم بسیار راحت بود. اسکاچپول در تحلیل انقلاب ایران همچنین به نقش رهبری و شبکه روحانیت، مساجد و انجمنهای اسلامی در ارائه و پذیرش تفسیری مکتبی از تشیع و تبیین استراتژی مبارزه با نظام شاهنشاهی، هر چند به صورت محدود اشاره می کند.

شرح و بسط نظریه اسکاچپول

آنچه تا بدین جا به آن پرداختیم بررسی اجمالی نظریه اولیه اسکاچپول درباره انقلاب و تجدید نظرهای بعدی وی در آن بود. در ادامه، بحث اسکاچپول درباره ایدئولوژی را شرح و بسط می دهیم و می کوشیم به چهار پرسش اصلی پاسخ دهیم:

1 - کدام عامل موجب ارائه تفسیری مکتبی از اسلام شد؟

2 - چه شد که این تفسیر تازه مورد قبول بخش بزرگی از جامعه ایران قرار گرفت؟

3 - کار ویژه های این اسلام مکتبی در انقلاب ایران چه بود؟

4 - امام خمینی(س) در انقلاب اسلامی ما چه نقشی ایفا کردند؟

عوامل ظهور تفسیر مکتبی

در پاسخ به پرسش نخست باید به دو دسته از عوامل توجه کرد:

الف - عوامل درونی:

1- شیعه این توانایی بالقوه را در خود داشته است که به نحوی مکتبی تفسیر شود.

2 - سازماندهی و تمرکز تشکیلاتی که در روحانیت شیعی به وجود آمد این امکان را می داد که تفسیر تازه، به مراتب بیش از گذشته به سایر مراکز و بلاد نشر و انتقال یابد.

3 - عامل اجتهاد و تقلید از مجتهد زنده امر انتقال تفسیر تازه و مکتبی به پیروان و پذیرش آن را سهل تر می ساخت.

4 - استقلال مالی روحانیت شیعی امکان ارائه تفسیرهای غیر دولتی و حتی ضد دولتی را به آنها می داد.

5 - حضور علمای بزرگ در خارج از کشور (نجف) آنها را دور از دسترس سرکوب دولت مرکزی قرار می داد.

ب - عوامل بیرونی:

1 - از اوایل دهه 1340، مساله اصلی برای جامعه ایران، غربزدگی و فساد و چگونگی از بین بردن این فساد بود. بدین ترتیب شرایط برای شکل گیری یک تفسیر خودی و پذیرش آن مساعد شده بود و افرادی در صدد برآمدند با ارائه تفسیر و تعبیری نو از «خود»، بیگانگی فرهنگی و تنش ایجاد شده را رفع کنند.

2 - ماهیت دولت پهلوی و خط مشی پهلویها در عرصه سیاسی و خصوصا عرصه فرهنگی یا سیاستهایی چون رواج و گسترش غربزدگی، بی حجابی، گسترش فحشا و روابط آزاد بین زنان و مردان، تحقیر دینداری و غیره، تقریبا اکثریت علما را بر ضد آنان برانگیخت.

3 - عامل دیگری که طرح و پذیرش تفسیر نوینی از دین را تشویق می کرد، تجربه ناموفقی بود که از سایر آلترناتیوهای موجود (مارکسیسم، لیبرالیسم و ناسیونالیسم) به دست آمده بود.

4 - ظهور و گسترش طبقه متوسط جدید در تفسیر مکتبی از دین و پذیرش آن مؤثربود.

5 - در جهان اسلام تفسیرها و تعبیرهای تازه ای (آرای مودودی، سید قطب، محمد عبده و غیره) در حال شکل گیری بود که به ظهور یک مکتب تفسیری در ایران کمک می کرد.

6 - در رقابت با سایر ایدئولوژیها، شماری از علماء به تالیف کتبی مبادرت ورزیدند و این امر به پاسخهای دینی جدید و قرائت جدیدی از دین ختم می شد.

علل پذیرش تفسیر مکتبی

1 - شرایط عینی جامعه در پذیرش عمومی تفسیر مکتبی مؤثر بود. سیاستهای نوسازی شاه به یک نوع «جاکنی فرهنگی » انجامیده بود. شهر نشینی فزاینده، مهاجرت، افزایش ارتباطات، رشد طبقه متوسط جدید و غیره، به ظهور وضعیت آنومیک یا بی هنجاری منجر شده بود، به عبارت دیگر پیوندهای سنتی شکسته شده بود اما پیوندهای نو جای آن را پرنکرده بود. این وضعیت آنومیک و پیامدهای آن در کنار ساخت جوان جامعه، رواج فرهنگ غیر بومی و نابرابری گسترده در سطح جامعه زمینه را برای طرح و پذیرش یک تفسیری مکتبی از دین به منظور توضیح بی عدالتیهای موجود و ارائه راه حلی برای رفع آن مساعد می ساخت.

2 - در ایران نهادهای شیعی از دیرباز موجد هویت جمعی و هویت ملی بوده اند (نماز جماعت، دعای کمیل، سفره های نذری و ... . مراسم عزاداری و سینه زنی، حج و ...) بنابراین در پذیرش تفسیر جدید بسیار مؤثر بوده است.

3 - شبکه ارتباطی و سازمانی روحانیت این امکان را می داد که تفسیر جدید به قشر گسترده ای از مردم منتقل شود.

کار ویژه های مکتب تشیع

1 - مکتب تشیع ساختار شناختی خاصی را ارائه کرد و منظومه ای به وجود آورد که اجزایش فارغ از تعارض یا ابهام یا ضدیت درونی با یکدیگر ارتباط منطقی داشتند.

2 - دومین کار ویژه ایدئولوژی تشیع تجویز یک سری شیوه نامه ها بود که تکلیف و وظیفه فرد را مشخص می کرد که فرد چه باید بکند و در مورد وضع موجود، دولت و سایرین چه موضعی باید اتخاذ کند.

3 - مکتب تشیع از طریق تفسیری که از شعائر دینی چون نماز، روزه و حج عرضه کرد نوعی انسجام درونی و احساس تعلق و همبستگی اجتماعی بین افراد پدید آورد.

4 - در تفسیر مکتبی تشیع، طرح مساله پاداش اخروی انگیزه لازم برای اقدامهای جمعی را ایجاد کرد. کارویژه دیگر ایدئولوژی تشیع، ایجاد وحدت بین رهبران بود.

در ایران تفسیر مکتبی به طور خاص سه کار ویژه مهم ایفا کرد:

1 - تسهیل مشارکت مردم، شیعه با طرح پاداش اخروی انگیزه افراد را برای مشارکت در فعالیتهای انقلابی و قبول مخاطرات تقویت کرد، مثالا، تفسیر مکتبی در مقابل شهادت در راه حق و عدالت، رستگاری ابدی را تضمین می کرد. به علاوه این تفسیر به شورش علیه دولت ظالم، مشروعیت می بخشید.

2 - ایجاد نارضایتی در بین مردم، تفسیر مکتبی در به فعلیت در آوردن نارضاییهای بالقوه و حتی ایجاد نارضایتی نقش بسیار مؤثری ایفا کرد.

3 - فراهم کردن تشکیلات بسیج منابع، روحانیت شیعی از شبکه ارتباطی گسترده خود در کنار مساجد و انجمنهای اسلامی در جهت ایجاد همکاریهایی که لازمه هر گونه عمل جمعی است بخوبی استفاده کرد.

امام خمینی(س) ایدئولوگ، معمار و دولت ساز

نقش رهبری را در سه بخش اصلی می توان بررسی کرد:

امام خمینی(س) با ارایه تفسیر جدیدی از حکومت اسلامی نقش مؤثری در تدوین قرائت مکتبی ایفا کردند. امام(س) معمار انقلاب بودند و در مورد استراتژیها و تاکتیکهای اصلی مبارزه با نظام شاهنشاهی تصمیم می گرفتند. سومین نقش امام(س) دولت سازی بود. ایشان گرچه به عنوان یک دولتمرد مستقیما وارد ساخت دولت نشدند، اما در شکل گیری و ساخت دولت جمهوری اسلامی مرحله به مرحله نقش داشتند. امام خمینی(س) هر سه نوع اقتدار و مشروعیت (سنتی، کاریزماتیک و عقلانی) را با هم داشتند. از یک سو به سبب مقام مرجعیت از مشروعیت سنتی برخوردار بودند و از سوی دیگر مبارزات انقلابی و مواضع سازش ناپذیرشان در کنار ویژگیهای شخصیتی ایشان چهره ای کاریزماتیک به ایشان بخشیده بود. پس از پیروزی انقلاب نیز به واسطه استقرار نظام انتخاباتی، حضرت امام(س) از مشروعیت حقوقی و عقلانی برخوردار شدند.

کلمات کلیدی
انقلاب  |  رهبری  |  ایدئولوژی  |  انقلاب اسلامی  |  انقلاب اسلامی ایران  |  دولت  |  اسکاچپول  | 
لینک کوتاه :