گنجینه معارف

جابر بن حیان و خاورشناسان

کراوس آثار جابر را بررسی کرده، ولی کافی نیست و هنوز این نیاز وجود دارد، ضمن اینکه هانری کربن (Corbin)گستردگی آثار جابر را چون نوشته های ابن عربی و علامه مجلسی امری ممکن دانسته است(15). الندیم نیز یادآور شده است در زمان او کسانی مطرح کرده اند جابر اصل و حقیقتی نداشته و پاره ای گویند اگر حقیقتی هم داشته، کتابهایی جز کتاب الرحمه نداشته و این نوشته ها از اشخاص دیگر است که آنها به او نسبت داده اند، ولی الندیم خود به این نظر اعتقادی نداشته و درصدد پاسخ گفتن به آنان برآمده، می نویسد: با توجه به اینکه جابر در کتابهایش خود را شاگرد امام جعفر صادق علیه السلام خوانده، لازم است پیش از پرداختن به نظرات مستشرقان نگاهی به کتابهای شیعه بیندازیم و جایگاه جابر را در این آثار مشخص کنیم. در کتاب دیگر رجالی معاصر، علامه محمّد تقی تستری پس از نقل مطالب الندیم و ابن خلّکان، علت اینکه منابع رجالی شیعه از او یاد نکرده اند، چنین ذکر می کند که شیخ در فهرستش از کتاب فهرست الندیم استفاده کرده و چون الندیم نام جابر را در باب شیعه (ابواب متکلمان و فقهای شیعه) نیاورده است شیخ از او غافل شده، در حالی که الندیم شرح حال جابر را در قسمت کیمیادانان آورده است بدون اینکه به مذهبی منتسب باشد. او جابر را متعلق به قرن دوم / هشتم و شاگرد امام صادق علیه السلام دانست که کوشش کرد تا با راهنمایی استاد خود علم شیمی را از قید افسانه های کهن مکتب اسکندریه آزاد کند و در این راه تا حد زیادی به مقصود رسید.

چکیده ماشینی


منبع : فصلنامه مشکوة، شماره 84 و 85 , عظیم زاده طهرانی، طاهره تعداد بازدید : 14915     تاریخ درج : 1388/08/09    

عضو هیأت علمی

دانشگاه آزاد مشهد

درباره شخصیت جابر بن حیان ابهامهای بسیاری وجود دارد. سال تولد او دقیقا مشخص نیست. او را طوسی، ازدی و حرّانی خوانده اند. ابن خلّکان به او نسبت طرطوسی(1) داده که نام بندری در کرانه دریای مدیترانه است. اوج شهرت جابر سال 160ق / 776م می باشد(2).

پدرش حیان عطار (دارو فروش) بود که در اوایل قرن دوم / هشتم بر ضد بنی امیه برخاست(3)، سپس همراه خانواده به طوس رفت و به عباسیان پیوست. جابر پس از پیروزی عباسیان به کوفه برگشت و احتمالاً در این زمان بود که به حلقه درسی امام جعفر صادق علیه السلام درآمد(4).

آثار بسیاری را به جابر بن حیان نسبت داده اند. الندیم (375ق / 185م) در سه صفحه اسامی کتابهای جابر را ذکر کرده، سپس از قول او می افزاید که ابو موسی گوید یک هزار و سیصد کتاب در فلسفه، یک هزار و سیصد کتاب در حیل، یک هزار و سیصد کتاب در صنایع مجموعه و آلات حرب تألیف کرده ام(5).

پل کراوس (p. kraus)کتابنامه ای از آثار جابر تنظیم کرده و کوشیده به کمک نقل قولهایی که در خود متون و یا آثاری که در الفهرست آمده به ترتیب نسبی زمانی، کتاب شناسی انتقادی شماره داری از آثار جابر فراهم آورد. بروکلمان (Brockelmann) هشتاد و هشت کتاب از او گرد آورده که در کتابخانه ها وجود دارد و برخی از آنها چاپ شده است(6). سزگین (Sezgin) نیز با تکیه بر کتابنامه کراوس مجموعه ای از آثار او را ذکر می کند(7). او سی کتاب و رساله را اضافه بر فهرست بروکلمان نام برده است(8).

برخی از آثار جابر به صورت مجموعه می باشد. عنوان بزرگ ترین آنها خمس مائه، مائه و اثنا عشر و سبعون می باشد. در مجموعه آثار او کیمیا از جایگاهی ویژه برخوردار است. علوم دیگر چون فلسفه، زبان شناسی، علم طلسمها، موسیقی، حساب، نجوم، کیهان شناسی، مابعدالطبیعه، کلام، طب و کشاورزی هم موجود است. از مشهورترین کتابهای او السموم و مضارّها، الرحمه، العطارد، و الترکیب می باشد(9).

ابتکارهای علمی جابر را بسیار شمرده اند، تهیه اسید سولفوریک، تهیه اسید نیتریک، تهیه شنگرف (شنگرف واژه ای فارسی است که فرمول شیمیایی آن Hgs است)، تهیه هیدروکسید کربنات سرب، نوشادر مصنوعی و جز اینها را از کارهای او دانسته اند(10).

سال وفات جابر مشخص نیست. حاجی خلیفه سال 160ق / 776م(11) و عزالدین جلدکی (743ق / 1342م) در عصر خلافت مأمون (198-218ق / 813-833م) ذکر کرده اند(12). قبر او معلوم نیست، در روزنامه اطلاعات (18 دی 1346) خبری چاپ گردید(13) مبنی بر اینکه آرامگاه جابر بن حیان را در بدره، واقع در هفتاد کیلومتری پل دختر لرستان کشف کرده اند. البته این مطلب درست به نظر نمی آید؛ زیرا وفات او در طوس یا کوفه رخ داده و بعید است که جسد وی را به لرستان منتقل کرده باشند. همچنین در بین مردم بدره صاحب قبر، به نام جابر انصار معروف است(14).

ابهاماتی که درباره جابر وجود دارد از جنبه های مختلف است؛ از جمله تعداد بسیار آثار جابر، سبب گردیده که عده ای نسبت به این نوشته ها به دیده تردید بنگرند. برای روشن شدن این مطلب لازم است یک بازنگری جدی و بدون جانبداری بر روی آثار او انجام و از نقد بیرونی و درونی کمک گرفته شود و چنانچه اثری متعلق به او نباشد، معرفی گردد. کراوس آثار جابر را بررسی کرده، ولی کافی نیست و هنوز این نیاز وجود دارد، ضمن اینکه هانری کربن (Corbin)گستردگی آثار جابر را چون نوشته های ابن عربی و علامه مجلسی امری ممکن دانسته است(15). از طرف دیگر ممکن است که در ذکر اساسی کتابهای جابر، هر فصل از کتابی را به عنوان یک کتاب شمرده باشند.

نکته دیگری که بر پیچیدگی شخصیت جابر می افزاید دانش گسترده اوست؛ زیرا اطلاعات او با آگاهیهای اندک مسلمانان در قرن دوم / هشتم که بنا به دیدگاهی هنوز بسیاری از کتابهای یونانی ترجمه نشده بود، هماهنگی ندارد. این مطلب را زمانی که به نظرات کراوس بپردازیم، بررسی خواهیم کرد.

مسئله دیگر این است که آثاری به نام گبر (Gaber) به لاتینی وجود دارد که اصل عربی آن به دست نیامده و این نکته هم سبب ایجاد توهم شده است و اینکه آیا نویسنده متنهای عربی با لاتینی یکی است یا خیر، به ویژه که در نوشته لاتینی، جنبه رمزی حروف و ارقام و مفهوم میزان، نیامده است، در حالی که در بین نوشته های جابر این رموز بسیار به کار رفته است. در متون لاتینی، چون آثار محمّد بن زکریای رازی در شیمی، توجه به جنبه تمثیلی کیمیا از مرکزیت افتاده و توجه به خواص جسمانی مواد جانشین آن شده است. همچنین جنبه تجربی آن بیشتر و جنبه عرفانی کمتر مطرح گردیده است. برخی معتقدند مؤلف آثار گبری که از عربی ترجمه نشده، ظاهرا کیمیادانی اسپانیایی بوده که خواسته است از شهرت جابر استفاده کند(16).

به کار بردن لفظ «سیدی جعفر» در کتابهای جابر نیز سبب گردیده که این سؤال پیش بیاید آیا منظور او از جعفر، امام جعفر صادق علیه السلام (148ق / 765م) امام ششم شیعیان است، یا جعفر بن یحیی برمکی؟ در نوشته های جابر که به دست ما رسیده است، او خود را شاگرد امام جعفر صادق علیه السلام دانسته است و مکرر با لفظ سیدی صلوات اللّه علیه(17) از آن حضرت یاد می کند و نوشته های خود را از معجزات سید(18) خود می داند. با توجه به عقاید شیعیان، اصطلاحات صلوات اللّه علیه و معجزه فقط برای امام و اولیاء اللّه به کار می رود؛ البته خاندان برمکی نیز مورد توجه جابر بوده اند و کتابهایی را به آنها تقدیم داشته است.

جابر در منابع اسلامی

از قدیم ترین اشخاصی که نام جابر را ذکر کرده اند، یکی سالم حرانی متعلق به قرن دوم / هشتم است که در رساله اش به کتاب الرحمه جابر اشاره کرده؛ دیگری یحیی بن خالد الغسانی از معاصران جوان تر جابر و مترجم کتاب اسطانس است. وی برخی دستورهای جابر را با دستورهای کیمیاگران قدیم تر در پیوست کتابش آورده است. اشاره سوم در کتاب شرح الرحمه و الظلمه آمده که در آن، نام نویسنده یحیی بن ابی بکر البرمکی ذکر شده و او خود را شاگرد جابر می خواند. احتمالاً این شخص همان یحیی بن خالد برمکی (190ق/805م) است(19).

بنا به نوشته الندیم، رازی (313 یا 323ق / 925 یا 935م) هم در کتابهای خود از جابر بن حیان به عنوان استاد یاد می کند(20). گفته شده رازی کتاب الاُس جابر را به شعر درآورده و برخی را ترجمه کرده است(21).

ابن امیل (درگذشته قرن چهارم / دهم) در کتاب الماء الورقی و الارض النجمیه از جابر یاد کرده است. وی ضمن تکریم جابر، مدعیان صنعت کیمیا را که معاصر وی بودند نکوهش می کند. ابن امیل سخن جابر را درباره اینکه صنعت کیمیا به مکان و امکان و اخوان و درس و استاد ماهر نیازمند است تفسیر کرده و تفسیر دیگران را از این اصطلاحات مردود شمرده است؛ سپس به بیان این مطلب پرداخته که منظور جابر از دو برادر وی که در آخر الزمان ظهور خواهند کرد، کبریت الحکماء و زرنیخ الحکماست. ابن امیل به پنج عاملی که جابر از آنها به عنوان لوازم صنعت کیمیا سخن گفته است، عامل دیگری با عنوان «تکویر الفکر» می افزاید و توضیح می دهد که هدف از آن، استخراج نفس از جسد است(22).

ابن وحیشه (درگذشته قرن چهارم / دهم) هم کتاب کنز الحکمه را در کیمیا نوشته و در آن از ابو موسی جابر، ابوالخیر مصری و محمّد بن زکریای رازی یاد کرده است(23). در اندلس یعنی غرب جهان اسلام هم کسانی درباره جابر مطلب نوشتند. مسیلمه مجریطی (398ق / 1007م) نوشته است: امّا دانشمندی که در این صنعت [کیمیا] به طور کامل برتری و برجستگی داشت و بر همه مقدّم بود، شیخ الاجل ابو موسی جابر بن حیان صوفی بوده است(24).

در بین نویسندگان مسلمان، کسانی بودند که جابر را قبول نداشتند. ابو سلیمان منطقی سجستانی (370ق / 981م) نوشته های جابر را متعلق به دوستش به نام حسن بن النکد موصلی دانسته(25) که در برابر دریافت پول از کیمیاگران، این آثار را نگاشته و به جابر منسوب کرده است. هانری کربن به نوشته های سجستانی اعتماد ندارد و نوشته چندان تمایل ندارد که سخن ابو سلیمان سجستانی را جدی تلقی کند(26). در ضمن بسیاری از آثار جابر در نقل قولهای نویسندگانی دیده می شود که پنجاه سال پیش از موصلی مذکور می زیسته اند(27).

الندیم نیز یادآور شده است در زمان او کسانی مطرح کرده اند جابر اصل و حقیقتی نداشته و پاره ای گویند اگر حقیقتی هم داشته، کتابهایی جز کتاب الرحمه نداشته و این نوشته ها از اشخاص دیگر است که آنها به او نسبت داده اند، ولی الندیم خود به این نظر اعتقادی نداشته و درصدد پاسخ گفتن به آنان برآمده، می نویسد:

«من می گویم یک شخص با فضلی که می نشیند و زحمت کار را بر خود هموار می کند و در حدود هزار ورق کتاب تألیف می نماید و برای از کار درآوردن آن کتاب، فکر و قریحه خود را به زحمت انداخته و دست و بدن خود را خسته نموده و پس از اتمام این کارها، آن کتاب را به شخص دیگری نسبت دهد، زنده یا مرده، نوعی از نادانی است که برای هیچ کسی میسّر نیست و آن کسی که به حلیه علم آراسته باشد ولو برای یک ساعت، زیر چنین باری نرفته و هیچ بهره و سودی از آن نخواهد داشت. این شخص در حقیقت وجود داشته و کارش، آشکارتر و روشن تر از هر چیز و تصنیفاتش مهم تر و بیشتر از هر کسی بوده و در مذهب شیعه تألیفاتی دارد که ما در جای خود ذکر نموده ایم»(28).

در قرن هشتم / چهاردهم، ابن نباته مصری (768ق / 1366م) هم نسبت به شخصیت جابر شک داشته است(29). البته ابن نباته از ادبا و شعرا بوده و نسبت به کیمیا نظر مساعدی نداشته است. نویسنده کتاب نزهت نامه علایی معتقد است که عوام الناس علم کیمیا را درک نمی کنند. وی که کتاب خود را در زمینه علوم طبیعی بین سالهای 506 -513ق / 1113-1120م نوشته است ضمن تأیید علم کیمیا، از جابر و استاد او یاد می کند؛ مردی که فیلسوف بوده و از جابر خواست تا این علم را برای مردم بازگو نکند؛ زیرا افراد معمولی از درک آن عاجز هستند. جابر به استاد خود قول داد که این مطلب را «چندان بگویم و به رمزها بنمایم که کس بدان راه نبرد الا از بندگان مخلص خدای و مستحق»(30).

قفطی (646ق / 1248م) شرح حال جابر را آورده و نوشته دارای تألیفات کثیره مشهور در باب کیمیاست و در زمینه علوم فلسفه آگاهی داشته و دعوی علوم باطن و مذهب متصوفان می نمود. وی اشاره دارد که جابر بن حیان با علم اسطرلاب نیز آشنا بود(31). ابن خلکان (681ق / 1282م) از ابو موسی جابر بن حیان الصوفی الطرطوسی به عنوان شاگرد امام جعفر صادق علیه السلام یاد می کند که کتابی شامل هزار ورق و متضمن پانصد رساله از آن حضرت تألیف کرد(32). همین مطلب را یافعی در مرآة الجنان آورده است(33).

عزالدین جلدکی در کتاب نهایة الطلب فی شرح المکتسب، بسیار از جابر یاد کرده و او را حکیمی دانسته که «روزگار مانندش را ندیده است و هیچ کس از نظر حکمت به جایگاه او نرسیده و نخواهد رسید»(34). همچنین نوشته است چندین بار از مرگ نجات یافته و با مرگ خاندان برمکی به کوفه گریخت و در آنجا مخفی شد تا در روزگار مأمون به او پیوست و برای ولایتعهدی امام رضا علیه السلام کوشش کرد(35).

ابن خلدون (808ق / 1405م) هم در مقدمه، در قسمتهای ساحران و کیمیاگران از جابر سخن گفته است و او را پیشوای تدوین کنندگان فن کیمیا دانسته حتی این دانش را به او اختصاص داده و آن را «دانش جابر» نامیده است(36).

جابر در منابع شیعی

با توجه به اینکه جابر در کتابهایش خود را شاگرد امام جعفر صادق علیه السلام خوانده، لازم است پیش از پرداختن به نظرات مستشرقان نگاهی به کتابهای شیعه بیندازیم و جایگاه جابر را در این آثار مشخص کنیم.

در کتابهای رجالی کهن شیعه چون رجال نجاشی (450ق / 1058م) و فهرست و رجال شیخ طوسی (460ق / 1067م) نامی از جابر بن حیان نیامده است، ولی در کتابهای رجالی معاصر مطالبی از او نقل گردیده است. آیة اللّه خویی در مورد جابر نوشته است: الصوفی، الطرطوسی، ابو موسی از بزرگان اصحاب ماست. نسبت به علوم غریبه آشنا بود، نوشته های بسیاری دارد که از امام صادق علیه السلام اقتباس کرده است.

آیة اللّه خویی از دو موضوع تعجب کرده است؛ یکی اینکه چگونه شیخ و نجاشی در مورد او چیزی ننوشته اند، در حالی که کتابهای بسیاری در مورد او و آثارش نوشته شده است؛ دیگر اینکه نویسندگان اروپایی بیشتر از مسلمانان درباره جابر مطلب نوشته اند(37).

در کتاب دیگر رجالی معاصر، علامه محمّد تقی تستری پس از نقل مطالب الندیم و ابن خلّکان، علت اینکه منابع رجالی شیعه از او یاد نکرده اند، چنین ذکر می کند که شیخ در فهرستش از کتاب فهرست الندیم استفاده کرده و چون الندیم نام جابر را در باب شیعه (ابواب متکلمان و فقهای شیعه) نیاورده است شیخ از او غافل شده، در حالی که الندیم شرح حال جابر را در قسمت کیمیادانان آورده است بدون اینکه به مذهبی منتسب باشد. علت اینکه نجاشی هم او را ذکر نکرده همین موضوع دانسته، یا اینکه فهرست الندیم در دسترس او نبوده و از شیخ گرفته است(38).

در کتاب اعیان الشیعه، سید محسن امین هشت صفحه بزرگ به جابر اختصاص داده و علاوه بر سخنان گذشتگان، مقاله های احمد فؤاد الاهوائی و محمّد یحیی الهاشمی را به طور کامل نقل کرده است. در این دو مقاله، جابر شاگرد امام جعفر صادق علیه السلام معرفی شده است(39).

در جلدهای مختلف الذریعه کتابهای جابر ذکر شده، ولی از زندگینامه او مطلبی نقل نشده است. آقا بزرگ طهرانی در پاورقی جلد چهارم به این نکته اشاره کرده که جابر بن حیان و هشام بن حکم هر دو از اصحاب امام جعفر صادق علیه السلام بوده و عقایدشان به هم شباهت داشت جز اینکه جابر از رجال حدیث و احکام و از راویان آن نبود؛ از این رو، زندگینامه او در کتابهای چهارگانه رجالی شیعه نیامده است(40).

در کتابهای حدیثی شیعه چون کتب اربعه و وسائل الشیعه، نام جابر بن حیان نیامده است. در بحارالانوار یک بار نام جابر بن حیان ضمن بیان علامه مجلسی آمده است که او را از علمای نجوم و «صاحب صادق» ذکر کرده و اینکه الندیم او را از رجال شیعه دانسته است. علامه مجلسی این مطلب را در ذکر علمای شیعه آشنا با علم نجوم از کتاب فرج الهموم سید علی بن طاووس حلی نقل کرده است(41).

در کتاب مستدرک الوسائل نیز دوبار نام جابر بن حیان آمده که تکراری است و روایت حاکی از آن است که بین جابر و امام صادق علیه السلام نامه نگاری می شده است:

«عن جعفر بن جابر الطائی عن موسی بن عمر بن زید عن عمر بن یزید قال کتب جابر بن حیان الصوفی الی ابی عبداللّه علیه السلام فقال: یا ابن رسول اللّه منعتنی ریح شابکه شبکت بین قرنی الی قدمی فادع اللّه لی، فَدَعا له و کتب الیه: علیک بسعوط العنبر و الزنبق علی الریق، تعافی منها ان شاء اللّه . ففعل ذلک فکانها نشط من عقال»(42).

نویسنده تأسیس الشیعه که به پیشگامان شیعه در علوم مختلف پرداخته است، در زمینه علوم تجربی بحث نکرده و فقط علوم ادبی، تاریخ، حدیث، فقه و کلام را مطرح کرده است؛ از این رو نامی از جابر بن حیان نیاورده است. به نظر می رسد بدین علت که جابر به علوم تجربی پرداخته است نه علوم حدیثی و فقه، در کتابهای رجالی و حدیثی کهن شیعی هم نام او نیامده است(43).

جابر و خاورشناسان

کتابهای جابر از قرن ششم / دوازدهم به زبانهای اروپایی ترجمه گردید. برخی از این آثار به نام «Geber» است که اصل عربی آن وجود ندارد و فقط به زبان لاتینی می باشد. به این جهت برخی چون مارسلن برتلو (Marcallin Berthelot) معتقد شدند که دو جابر وجود دارد و جابر لاتینی جدای از جابر عرب بوده است. این مسئله به طور جدی بررسی نشده است و مستشرقان بیشتر به آثار جابر به عربی و یا آنها که اصل عربی دارد پرداخته اند. آثاری که گفته شده متن عربی آن به دست نیامده و نویسنده آن به نام «Geber» مشهور است عبارت اند از پنج کتاب:

1. Liber de inrestigatione Perfectionbus.

2. Summa Perfectionis magiterri.

3. Liber de inventione Vertatis.

4. Liber Fornacum.

5. Testmentum Geberi(44)

کتاب دوم که به نام «مجموعه کمال» مشهور است، در سال 1678 م توسط ریچارد راسل به انگلیسی ترجمه شد. برخی آن را ترجمه کتاب الخالص(45) و برخی ترجمه کتاب الاستشمام(46) جابر دانسته اند.

آثاری از جابر در قرون وسطی ترجمه شده است که اصل آن به عربی وجود دارد، از جمله کتاب السبعین را ژراردو کرمونایی (Geradde Cremone) (574ق / 1187م) به لاتین ترجمه نمود و کتاب الکیمیاء را در سال 539ق / 1144م رابرت چستری (Robert Chester)به انگلیسی ترجمه کرد با عنوان: The Book of the Coposition or Alchemy .(47)

تا سده های یازده و دوازده / هفده و هجده این آثار مورد توجه کیمیاگران بود، تا اینکه مستشرقان شروع به نوشتن مطالبی درباره جابر کردند. دانشمند سوئدی توربرن برگمن (Torbern Bergman)دو کتاب به زبان لاتین بین سالهای 1779-1782م درباره شیمی نوشت و در آن از شخص معروفی به نام «Geber» یاد کرد که عرب است، ولی از جایگاه او در تاریخ شیمی چیزی ننوشت. سپس یوهان کریستین ویگلب (Jon. Christion Wiegleb) آن را تکمیل کرد و نوشت گبر به خاطر کتابش تحت عنوان «Summa Perfection Magisterri» بزرگ ترین شخصیت در تاریخ شیمی به شمار می آید.

یوهان فر. گمیلن (Jon. Fr. Gemelin)آلمانی کتابی در تاریخ شیمی بین سالهای 1797-1799م منتشر کرد. وی تاریخ آغاز این علم را از قرن دوازدهم میلادی می داند. به نظر او گبر که در قرن دوازدهم میلادی می زیسته، بزرگ ترین شخصیت در تاریخ شیمی است.

توماس تامسون (Thomas Thomson)در سالهای 1830-1831م معتقد بود کسانی که به معنای صحیح کلمه به علم شیمی اشتغال دارند، بدون تردید، دانشمندان عرب اند. چقدر شگفت آور است که می بینیم حقایق زیادی که در علم شیمی به نام گبر شیمیدان شناخته شده بود به دروغ و خلاف به دانشمندان متأخّر نسبت داده اند(48). تا این زمان مورّخان علم شیمی معتقد بودند که گبر همان جابر است و اهمیت او به تمام تاریخ علم شیمی مربوط می شود.

هرمان کاپ (Herman Kopp) در مقالاتی درباره تاریخ شیمی در سال 1869م کوشید تا نشانی در منابع عربی درباره زمان زندگی جابر و دستنویس های آثار او در برخی کتابخانه های اروپایی بیابد. او مطالبی گرد آورد که نشان می داد نویسنده آثار لاتینی را نمی توان همان نویسنده مسلمان دانست(49). پس از این مستشرقانی پیدا شدند که مدتها وقت خود را در پژوهش روی جابر گذاشتند و به ترجمه و بررسی کتابهای او پرداختند. اکنون مهم ترین آنها را معرفی و دیدگاهشان را بررسی می کنیم.

مارسلن برتلو

مارسلن برتلو فرانسوی از بزرگ ترین کیمیادانان بود که اساس بحث علمی جدید را به دور از خرافات قرون وسطی پی ریزی کرد(50). او در جلد سوم کتاب کیمیا در قرون وسطی (chime au moyan age) که در سال 1893م در پاریس منتشر شد و در کتاب باستان شناسی و تاریخ علوم(51) (Archeologieet histairades Science) تعدادی از کتابهای جابر را آورده است؛ از جمله کتابهای الملک، الرحمه، المعادلات، الشفقه، التکثیف و السبعین. این متون به زبان عربی است و در ترجمه آنها به زبان فرانسه، هوداس (Houdas) به او کمک کرده است(52).

برتلو کتابهای دیگر منسوب به جابر از جمله زیبق شرقی و زیبق غربی (موجود در کتابخانه لیدن) و ارض الحجار را هم چاپ کرد(53).

برتلو معتقد است که نام جابر در تاریخ شیمی همچون نام ارسطو در تاریخ منطق است(54). او با انتشار متن عربی مجموعه آثار جابر کوشید نویسندگان این آثار را از مؤلف یا نویسندگان آثار کیمیایی به زبان لاتین که در قرون سیزدهم و چهاردهم میلادی به اسم «Geber» ظاهر شده است به طور قطعی تفکیک کند. بدین سان برتلو به دو جابر، یکی عربی و دیگری لاتینی قائل شد. برتلو معتقد است آثار عربی جابر، هم از نظر دقت در بیان حقایق و هم از نظر وضوح آموزه ها و ساختار نویسندگی تفاوت عمده ای با آثار لاتینی منسوب به گبر دارد. در آثار نویسنده عرب، هیچ نوع آگاهی از مسائل جدید و حقایق بکر به چشم نمی خورد، بلکه حتی غیر ممکن است که صفحه یا بخشی در آنها یافت که ترجمه از آثار عربی باشد. برتلو می نویسد قالب توصیفی مجموعه «Summa Perfectionis» کاملاً بر پایه فلسفه مدرسی است و تا حدودی با دوره توماس آکوئیناس مطابقت دارد. از نظر او اصولاً غیر قابل تصور است که زمانی متنی به عربی وجود داشته است که این آثار ترجمه یا تحریری از آن بوده باشد. هر چند ممکن است جسته و گریخته جملاتی از نوشته های عربی جابر اقتباس شده باشد که البته نیاز به اثبات و تحقیق بیشتر دارد، ولی باز هم نمی توانیم نگارش کل آن را به نویسنده ای عرب نسبت دهیم. به نظر او احتمالاً این کتاب را در اوسط قرن هفتم / سیزدهم شخص ناشناسی نوشته، سپس به «Geber» منتسب کرده است تا به کار خود ارزش بیشتری بخشد. این اثر پایه کیمیاگری قرن هشتم / چهاردهم شده بود، امّا انتساب آن به عربها کل تاریخ شیمی را خدشه دار نموده است؛ زیرا آگاهیهایی را به عرب نسبت داده است که هرگز آنها را نداشته اند(55).

اگریپا فون نتسهایم (Agrippa von Nettesheim) هم نوشته های گبر را جدای از جابر می داند. وی عباراتی نقل کرده که کیمیاگر را با خدا مقایسه کرده و معتقد است که شخصیت گوینده این سخن با شخصیت گبری که در آثار لاتینی دیده می شود تضاد دارد. او خود را عبد ذلیلی می داند که هر چه دارد همه از دولت پایبندی بی قید و شرط به فرمولها و لطف الهی است(56).

نظریه برتلو نشان می دهد که تا چه اندازه خاورشناسان به برتری خود و ناتوانی غیر اروپائیان قائل هستند، تا آنجا که وی محال می داند شخص عربی بتواند چنین آگاهیهایی داشته باشد. اندیشه برتلو، مورد مخالفت هولمیارد (Holmyard) و سزگین و افراد دیگر قرار گرفت. سزگین می نویسد، برتلو طوری حرف می زند که گویی تمام تاریخ علوم عربی از نظر او شناخته شده است، به حدی که او می تواند بر اندیشه های مختلف حاکم باشد و بگوید این طرز فکر عربی است و آن یکی غیر عربی است(57). سزگین چنین سخنان برتلو را رد می کند:

«طرفداران نظریه ای که می گوید کتب گبر به زبان لاتین بوده و ارتباطی به زبان عربی ندارد و وجود چنین سطحی از علم برای عرب غیر ممکن است، این پرسش را بی پاسخ گذاشته اند که یک فرد مجهول چگونه توانسته است ناگهان چنین علمی را به جهان عرب بیاورد، حال آنکه تمام شرایط و اصول برای تألیف چنین کتبی در آنجا وجود نداشته است، چه رسد به اینکه سطح کتابهای این شخص ناشناس از سطح کتب موجود دانشمندان مشهور قبل [بعد؟(58)] از او مانند توماس آکین (Thomas Von Aquin)، راجر بیکن (Roger Bacon)، آلبرتوس مگنوس (Albertus Magnus)، ریموندوس لولوس (Raymundus Lullus)، آرنالدوس ویلوانوس (Arnaldus Willanovanus) که در قرن سیزدهم و چهاردهم [میلادی] زندگی می کردند و کسانی که استفاده از کتابهای رازی، ابن سینا و دیگران برایشان میسر بوده بالاتر باشد»(59).

هولمیارد هم به مخالفت با نظریه برتلو پرداخت و او را متهم کرد که درباره جابر به ناحق داوری کرده و بی اساس مدعی شده که جابر نمی توانست با «Geber» یکی باشد. کُربن نیز معتقد است برتلو به مدارک کافی از افکار جابر دسترسی نداشت و به نظرات سطحی و بی اساس عقیده مند شد(60).

هولمیارد

اریک جان هولمیارد انگلیسی در پاریس و لندن تحصیل کرد و نسبت به علوم و دانشمندان مسلمان آگاه شد. وی در زمینه کیمیا مقالات متفاوتی دارد و درباره جابر بن حیان و ابوالقاسم عراقی مقالاتی نوشته است(61).

وی از سال 1923م با آثار و بررسیهایش درباره زمان زندگی جابر سرمنشأ آگاهیهای جدیدی شد. او معتقد بود که برتلو تصویری کاملاً نادرست از تواناییهای علمی جابر ارائه کرده است و بررسی نوشته های جابر می توانست او را به یک ارزیابی قوی از توانایی ذهنی مؤلف رهنمون شود. همچنین هولمیارد به این نکته اشاره کرد که جابر در تاریخ علوم نه تنها به عنوان شیمیدان یا کیمیاگر، بلکه به عنوان طبیب و فیلسوف هم نقش داشته است(62). او جابر را متعلق به قرن دوم / هشتم و شاگرد امام صادق علیه السلام دانست که کوشش کرد تا با راهنمایی استاد خود علم شیمی را از قید افسانه های کهن مکتب اسکندریه آزاد کند و در این راه تا حد زیادی به مقصود رسید. از این رو باید نام جابر را همیشه با نام بزرگان این علم از قبیل بویل (Boyle)، پریستلی (Priestly) و لاوازیه (Lavoiser)نزدیک دانست(63).

هولمیارد کتابی با عنوان تحقیقات عربی جابر بن حیان منتشر کرد که جلد نخست آن در پاریس به سال 1928م منتشر شد و شامل یازده متن عربی بود(64). آثار دیگر او درباره جابر عبارت اند از: «شناسایی جابر»؛ «بررسی نقادانه اثر برتلو درباره شیمی»؛ «وضعیت فعلی مسئله جابر»؛ «مقاله ای درباره جابر بن حیان»؛ آثار جابر، ویرایش انگلیسی از ریچارد راسل، 1678م، ویرایش جدید با مقدمه هولمیارد؛ آثار عربی جابر بن حیان با ترجمه انگلیسی و توضیحات(65).

ژولیوس روسکا

ژولیوس روسکا (J. Ruska)(1867-1949م) به دستنوشته کتاب سرّالاسرار رازی دست یافت. در پی آن به کیمیا و به یافتن منشأ تفکر رازی پرداخت. در این بین با نوشته های جابر بن حیان و خالد بن یزید آشنا شد. از آثار او در زمینه کیمیاگری اعراب، کتاب خالد بن یزید بن معاویه را در سال 1924م منتشر کرد. سپس کتاب فی علم الصناعه و الحجر المکرم منسوب به امام جعفر صادق علیه السلام را به آلمانی همراه عکس متن عربی در هایدلبرگ پراکنده ساخت(66). وی مقالات متعددی درباره جابر نوشت؛ از جمله مقاله های: «درباره فهرست آثار جابر بن حیان و اصالت برخی از رسالات منسوب به او» که در سال 1923م در مجله آرشیو چاپ کرد؛ «در باب هفتاد کتاب جابر بن حیان» در جشن نامه لیپمان در 1927م؛ «عدد و صفر در نزد جابر بن حیان» و «جابر» در کتاب شیمیدانان بزرگ؛ «تلاشهایی که تاکنون برای حل مسئله جابر انجام شده است» در سومین سالنامه مؤسسه تحقیقاتی تاریخ طبیعی برلین در سال 1930م(67).

طی این مقالات، نظرات روسکا نیز درباره جابر تغییر می کرد. او ابتدا سعی کرد آثار جابر را جعلی بداند(68). در سال 1923م در مقاله ای که درباره فهرست آثار جابر ین حیان و اصالت برخی از رسالات منسوب به او نوشت، حداقل سه نوشته جابر یعنی کتاب الرحمة الصغیر و الموازین الصغیر و الملک را جعلی نامید. وی چند سال بعد در 1929م اعلام داشت که «تا مدتی نه چندان قبل جابر یکی از شخصیتهای علمی شک برانگیز بود»، حتی در حوزه خاص او کیمیاگری می شد که تا حدودی شهرت او را بی پایه قلمداد کرد. پژوهشهای جدیدتر این نظر را به کلی تغییر داد. او نوشت: تا پنج سال پیش من هنوز اعتقاد داشتم اطلاعات ذکر شده در فهرست الندیم درباره فعالیت ادبی همه جانبه این کیمیاگر در حوزه های ریاضی، نجوم، سحر، فلسفه، طب و امور جنگی افسانه ای بیش نیست. امروزه دیگر نمی توان به دستاوردهای پزشکی و فلسفی جابر شک کرد(69). در همین سال (1929م) مهم ترین پرسشهای روسکا مسئله روند آموزشی جابر بود و اینکه چگونه حضور چنین مردی را در آن عصر توجیه کند. وی می نویسد:

«هنوز هم مهم ترین مسئله؛ یعنی روند آموزشی جابر برای ما روشن نشده است. حتی اگر احتمال دهیم که گرایش به علوم طبیعی را از پدر به ارث برده باشد باز هم نمی توانیم با قراین مثبت مشخص کنیم که چگونه جابر جوان و سپس در کسوت یک مرد کامل، توانسته است به این دانش وسیع و آموزش منطقی دست یازد؟ همچنین پاسخ به مسئله قالب زبانی جابر نیز دشوار است. آیا امکان دارد که جابر خود به تنهایی خالق این همه اصطلاحات علمی کامل باشد؟ اگر نه، پیشینیان وی چه کسانی بوده اند؟ و این عده بر اساس کدام الگو آموزش می دیده اند؟ آیا با یک قرابت لغوی با سریانیها مواجه نمی شویم؟ یا شاید آثار ایرانیها را باید مد نظر قرار دهیم؟»(70)

روسکا در همین زمان جابر را متعلّق به قرن دوم هجری می دانست، ولی حدود یک سال بعد، به سال 1930م فرضیه پل کراوس را پذیرفت. کراوس معتقد بود نوشته هایی که به نام جابر وجود دارد، احمالاً حاصل کار نویسندگان قرنهای سوم و چهارم هجری / نهم و دهم میلادی است.

پل کراوس

پل کراوس (Paul Kraus)(1904-1944م) از خانواده ای یهودی بود که در پراگ، پایتخت چکسلواکی متولد شد. در سال 1922م به فلسطین اشغالی سفر کرد و مدتی در آنجا ماند، سپس وارد مدرسه بررسیهای شرقی وابسته به دانشگاه عبری در قدس شد و عربی را فرا گرفت. در 1927م وارد دانشگاه برلین شد. در 1929م دکترایش را در علوم شرقی در برلین گرفت. وی از سال 1930 تا 1942م، به مدت دوازده سال در مورد جابر تحقیق کرد و مطلب نوشت. در سال 1930م مقاله ای به عنوان «فرو ریختن اسطوره جابر بن حیان» چاپ کرد. در زمان حکومت نازیها در آلمان به پاریس رفت و با لویی ماسینیون همکاری کرد و به او در انتشار اخبار حلاج یاری رساند(71).

در سال 1933م استادش یولیوس روسکا او را برای بحث در تاریخ علوم برگزید. وی مدتی بعد در مصر اقامت گزید و سفرهایی به قدس اشغالی داشت، تا اینکه در سال 1944م خبر خودکشی او در جهان منتشر شد. کراوس وابسته به گروه مبارزان راه آزادی اسرائیل یا شیترن بود. گویا علت خودکشی او نیز در ارتباط با این سازمان بوده است(72).

کراوس نتایج پژوهشهایش را درباره جابر در دو جلد منتشر کرد. در جلد یکم حدود هفتاد درصد نسخه های خطی موجود را بررسی و از اسامی و مطالب آن فهرستی تدوین کرد. در جلد دوم به بررسی مشروح دستاوردهای علمی جابر پرداخت.

کراوس در نخستین مقاله اش درباره جابر می گوید:

«استنباطی که از بررسی ابتدایی این متون به دست می آید به این نتیجه منجر می شود که آنها دارای انسجامی واحدند؛ یعنی متعلّق به یک نویسنده یا دست کم همان نحله و در فاصله زمانی نه چندان دوری به رشته تحریر درآمده اند. تمامی نوشته های مذکور دارای ویژگی سبکی و زبانی مشترک هستند و از نظر موضوع و محتوا به یکدیگر مرتبط می باشند. تقریبا در هر یک از آنها نیز به اثر دیگری از جابر ارجاعاتی داده شده است. به همین دلیل نمی توان یک اثر را از این مجموعه جدا کرده و آن را فاقد اصالت دانست بدون اینکه اصالت مجموعه این آثار زیر سؤال رود»(73).

کراوس در بررسی خود درباره جابر فرضیه ای دیگر را جانشین نظر قبلی خود می کند که بر آن اساس، کل آثار جابر را نحله ای در فاصله زمانی صد سال (250-350ق) نوشته است. وی می نویسد:

«با اقتباس از پژوهشهای روسکا و تشویقهای استادم شدر (Schaeder) از 1930م به بعد توانستم مسئله خاستگاه نوشته های جابر را بر پایه تاریخ دینی اسلام بنا کنم و برهان قاطع بر اصیل نبودن نوشته های جابر و اینکه تاریخ نگارش آنها به زمانی دورتر باز می گردد و نویسندگانش شناخته شده نیستند، بیاورم»(74).

او آثار جابر را نوشته های اسماعیلیه در قرن چهارم / دهم دانسته و معتقد است که به طور قطع قبل از آخر قرن سوم / نهم تألیف نشده اند، و احتمال قوی داده که نوعی انجمن یا انجمن اخوتی وجود داشته و نوشته های خود را به نام جابر انتشار می داده است(75). بنابراین اسم جابر همچون ویسه (Vyasa) در آیین هندو، یا هرمس، در مکتب هرمسی، رمزی بوده است برای اشاره به طرز تعقل و بینش خاص و هم اسم رب النوع کیمیاگران مسلمان است(76).

دلایلی که کراوس برای فرضیه خود مطرح کرده، متعدد است و مقاله حاضر، اجازه بازگویی تک تک آنها را نمی دهد. سزگین در کتاب تاریخ التراث العربی آنها را مطرح کرده و پاسخ گفته است. امّا به طور کلی، وسعت اطلاعات جابر در قرن دوم / هشتم برای کراوس قابل پذیرش نیست، زیرا به نظر او سیر تألیف در اسلام آخر قرن دوم و اوایل قرن سوم شروع شده است. او نمی تواند بپذیرد که جابر پیش از خوارزمی نسبت به ارقام هندی آشنایی داشته باشد(77). دیگر اینکه ترجمه آثار یونانی به عربی در همین زمان شروع شده است. لذا وجود اسامی و تفکرات یونانی در آثار جابر در قرن دوم / هشتم خلاف این مسئله است. به نظر او در صورت پذیرش شخصیت جابر در قرن دوم، مجبوریم نگرش خود را نسبت به بسیاری از مسائل تاریخ اسلام تغییر دهیم. جابر در این صورت، ناقل واقعی علوم یونانی به عربی بوده و بی شک از منابع یونانی اطلاعاتی جامع داشته و کسی است که مدتها پیش از مترجمان بزرگ قرن سوم / نهم زبان علمی عربها را ایجاد کرده است(78). سزگین کوشش کرده به این مطلب پاسخ گوید، که خلاصه ای از آن را مطرح می کنیم:

بسیاری از کتابهای یونانی دو یا سه بار به زبان عربی ترجمه شده اند و بسیاری از نخستین ترجمه ها مربوط به قرن دوم / هشتم است و از آن جمله می توان به خصوص به آثار ارسطو و جالینوس اشاره کرد(79).

سزگین با مقایسه ای که بین نقل قولهای جابر و ترجمه های موجود از آثار ارسطو و جالینوس و اسکندر افرودیسی که در قرن سوم / نهم ترجمه شده اند انجام داده است، به این نتیجه رسیده که ترجمه های جابر با ترجمه های موجود متعلق به قرن سوم / نهم فرق دارد. به خصوص که روش جابر چنین بود که واژه به واژه از منابع خود نقل قول می کرده و تغییری(80) در عبارات نمی داده است.

جابر بجز چند کتاب از کتابهای یونانی را نمی شناخت، یعنی بخش کوچکی از آنچه مسلمانان در نیمه اول قرن سوم / نهم می شناختند(81).

اگر کراوس شناخت درستی از روند تحول علوم اسلامی می داشت، می دید که جابر بن حیان، بیشتر علومی را که در قرن سوم و چهارم / نهم و دهم نزد دانشمندان اسلام و عرب شناخته شده بود نمی دانسته است.

وارد کردن ارقام هندی از جانب خوارزمی تصوری است که هیچ دلیل موجّهی ندارد. مسلمانان با حساب هندی از طریق ترجمه سند هند در پایان سال 156ق؛ یعنی حداقل نیم قرن پیش از خوارزمی آشنایی داشته اند(82).

دلیل دیگر کراوس این است که طبقات چشم که به وسیله حنین بن اسحاق (بعد از 260ق / 872م) وصف شده شبیه مطالبی است که از جابر نقل شده. به نظر او، معقول نیست حنین بن اسحاق آن را از جابر گرفته باشد، بلکه عکس قضیه صحیح است. کراوس دلیل قانع کننده ای بیان نکرده است که چرا ممکن نیست جابر پیش از حنین اظهار نظر کند. آیا امکان ندارد جابر به طور اجمال، طبقات چشم را بیان کرده سپس حنین بن اسحاق و یوحنا بن ماسویه آن را به تفصیل شرح داده باشند؟

کراوس به علت وجود واژه هایی چون باطن و ظاهر و تأویل و غیره در آثار جابر، آنها را به آیین اسماعیلی نسبت داده است، در صورتی که این کلمات در قرآن فراوان دیده می شود و در ادبیات صوفیانه به ویژه بسیار مورد استفاده قرار گرفته است(83).

به نظر می رسد آشنایی مستشرقان در قرن نوزدهم و بیستم با مکتب اسماعیلیه و عقاید اخوان الصفا سبب گردیده هر مکتب و عقیده ای را با مکتب اسماعیلیه مقایسه کرده و متأثر از آن بدانند، به ویژه که استادِ کراوس؛ یعنی شدر بر روی اندیشه اسماعیلی کار می کرد. احتمالاً او توجه کراوس را به تفکرات اسماعیلی در کتاب البیان جابر جلب کرده است(84).

فرضیه کراوس را برخی از شرق شناسان و نویسندگان ایرانی پذیرفتند. الدومیه لی(85)، پلسنر(86)، لیوسستر (87)(Leicester)، تقی زاده(88)، و مهدی محقق هم به این نظر توجه کرده اند. دکتر مهدی محقق نوشت کتاب جابر بن حیان کراوس واقعا ارزش این را دارد که تا پنجاه سال در جهان علم و دانش مجال تحقیق به شخص دیگری ندهد تا یک دانشمند قوی و فرزانه همچون خود او به وجود بیاید و آن رشته را دنبال کند(89).

حسن انوشه هم در دایرة المعارف تشیع به انبوه آثار جابر اشاره کرده و اینکه این همه کتاب نمی تواند کار یک نفر باشد، بلکه به مکتبی تعلّق دارد که به نام او به مکتب جابر شناخته شده است و بسیاری از این آثار، نوشته های اسماعیلیان دوره های آینده است(90).

فؤاد سزگین

سزگین پژوهشگر ترک که مقیم آلمان می باشد، درباره جابر در کتاب تاریخ التراث العربی مطالب گسترده ای نوشته و مقالات متعددی هم دارد. وی با نظر کراوس مخالف است و در آثار خود به آن پرداخته است. سزگین در سال 1961م در پانزدهمین کنفرانس شرق شناسی آلمان در گوتینگن، دلایلی در رد نظریات کراوس ارائه کرد. مطالب او به نام «مسئله جابر بن حیان با توجه به دستنویسهای جدیدا کشف شده» در مجله Z DMG، شماره 114، صفحات 155-268 در سال 1964 چاپ شد. پلسنر کوشید در مقاله ای این دلایل را بی اساس جلوه دهد و در این مورد بر دیدگاههای سابق کراوس پافشاری کند. بدین جهت مقاله «جابر بن حیان و زمان نگارش آثار جابر» را در همان مجله، شماره 115، صفحات 23-35، سال 1965 چاپ کرد، ولی سزگین اظهار داشت به نظر من به دلیل واضح نبودن سبک بیان پلسنر، صحیح نبود که به بحث با او ادامه دهم(91).

سزگین پس از اینکه از هوشیاری و تلاشگری کراوس یاد کرده نوشته است: کراوس به بعضی از کلمات و افکار جابر که به گونه ای صحیح درک نکرده استناد جسته و بعضی از نصوص را با این تصور که حقیقت را کشف کرده است، در نهایت آزادی تأویل و توجیه کرده است(92).

وی در مورد کتاب کراوس نوشته: هنگامی که انسان کتاب دو جلدی قطور کراوس را که در سالهای 1942 و 1943م منتشر کرده مطالعه می کند، این تصور برایش پیش می آید که نویسنده به یک سلسله پیش فرضها و افکار قبلی پایبند بوده به گونه ای که حاضر نبوده در صحت آنها به خود تردیدی راه دهد(93).

سزگین همچنین می گوید: من خود تمام دلایل کراوس را بررسی کردم و دیدم که دریافت وی از بعضی عبارات جابر نادرست است(94). او تقریبا در هر فصل کتاب تاریخ التراث العربی دلایل و شواهدی در رد تصور سابق همگانی مبنی بر اینکه علوم اسلامی در آخر قرن دوم و آغاز قرن سوم شروع شده ارائه می کند. وی معتقد است که سرآغاز علوم اسلامی تقریبا در همه زمینه ها در قرن اول / هفتم بوده است(95). سرانجام سزگین نظریه خود را چنین عنوان می کند:

«چنانچه صحت زمان نگارش مجموعه آثار جابر را به همان صورت که در خود این آثار و دیگر منابع آمده است بپذیریم، تقریبا همه مشکلات مربوط به شخصیت تاریخی جابر حل می شود. بر این اساس جابر در اوایل قرن دوم / هشتم به دنیا آمده است. وی مانند بسیاری دیگر از دانشمندان از امام جعفر صادق علیه السلام به عنوان استاد خود یاد می کند. بنا بر اظهارات خود او، بسیاری از کتابهایش همچون مجموعه صد کتاب (که بعدها به 112 افزایش یافت)، هفتاد کتاب، پانصد کتاب و برخی آثار دیگر درباره نظریه رابطه تعادلی مواد را پیش از فوت [امام [جعفر صادق علیه السلام (148ق / 765م) نگاشته است. کتاب البحث، السموم و الخمسین از جمله آخرین بخشهای مجموعه آثار جابر است. از ویژگیهای آثار جابر آن است که وی در طول زمان آنها را تصحیح و در آنها تجدید نظر کرده و اطلاعات جدیدی افزوده است. کتاب الخواص یکی از نمونه های جالب در این باره است»(96).

هانری کربن هم که در سال 1973-1974 نظرات خود را درباره جابر منتشر کرد، درباره اصالت آثار جابر و زمان زندگی او با نظر کراوس موافق نبود. وی نوشت هیچ دلیل قطعی وجود ندارد نظریه ای که جابر را شاگرد امام ششم و پیرو امام هشتم دانسته است نپذیریم، حتی اگر تصور شود که برخی از رسالات مجموعه آثار جابر مستلزم آن بوده است که عده ای آن را نوشته باشند(97).

آنچه گذشت، نظرات خاورشناسان مشهور درباره جابر بن حیان بود. افراد دیگری چون دارمستتر (Darmstaejter) و زیگل (Siggel) هم بر روی آثار جابر کار کرده اند، ولی نظر مهمی را بیان نکرده اند. با وجود این پژوهشها هنوز لازم است افراد دیگری با دقت بیشتر و بدون پیش فرضها و داوریهای شخصی درباره شخصیت جابر و آثار او کار کرده، جایگاه واقعی او را در تاریخ علوم نشان دهند.

 


1 شمس الدین احمد بن ابی بکر خلّکان، وفیات الاعیان و انباء ابناء الزمان، تحقیق احسان عباس، بیروت، دار صادر، بی تا، ج 1، ص 327.

2 جورج سارتن، مقدمه بر تاریخ علم جلد اول از هوم تا خیام، ترجمه غلامرضا صدری افشار، تهران، دفتر ترویج علوم، 1353ش، ص 615.

3 - p. Kraus, M. P lessner, Dyabir B Hayyan, The Encyclopaedia of Eslam (iden, 1983), vol 2, p: 358.

4 جرج قنواتی، «جابر بن حیان»، موسوعة العلوم العربیه، بیروت، مرکز دراسات الوحدة العربیه، 1997م، ج 3، ص 1105.

5 محمّد بن اسحاق الندیم، کتاب الفهرست، ترجمه و تحقیق محمّد رضا تجدد، تهران، امیر کبیر، 1366ش، ص 640.

6 کارل بروکلمان، تاریخ الادب العربی، ترجمه (به عربی) عبدالحلیم النجار، قم، دارالکتاب الاسلامی، بی تا، ج 4، ص 316-310.

7 فؤاد سزگین، تاریخ نگارشهای عربی، ترجمه سعید فیروزآبادی، تهران، فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1380ش، ج 4، ص 316-255.

8 همان، ص 320-317.

9 مارتین پلسنر، «جابر بن حیان»، زندگینامه علمی دانشمندان اسلامی؛ ابراهیم بن سنان حنین بن اسحاق، ترجمه حسین معصومی همدانی، تهران، علمی و فرهنگی، 1364ش، ص 352.

10 جعفر آقایانی چاوشی، شرح حال و آثار شیمیدانان اسلامی، تهران، امیرکبیر، 2537 {1357ش}، ص 107-104.

11 به نقل از: اسماعیل مظفر، «جابر بن حیان شیمیدان گمنام ایران»، ترجمه محمود عرفان، آینده، ش مسلسل 31، سال 1305، ص 33.

12 اید مرمن علی جلدکی، «نهایة الطلب فی شرح المکتسب»، کتاب خطی به شماره 10906 در کتابخانه مرکزی آستان قدس رضوی، ص 227ب (شماره گذاری با مداد بعدها اضافه شده است).

شیخ آقا بزرگ در جلد دوم الذریعه، صفحات 42 و 55 وفات جابر را سال 200 ذکر کرده است و در پاورقی، ج 4، صفحه 15 توضیح داده آنها که وفات جابر را سال 161 دانسته اند نادرست است؛ زیرا جابر تا زمان نکبت برامکه (سال 187ق) و بعد از آن زنده بود. همچنین در اول کتاب الرحمه جابر که در کتابخانه آصفیه به دست آمده، نوشته شده است که در سال 200ق زمانی که در طوس مرد زیر سرش یافتند. بنگرید به: الذریعة الی تصانیف الشیعه، بیروت، دارالاضواء، 1403ق / 1983م.

13 به نقل از: آقایانی، شرح حال و آثار شیمیدانان اسلامی، ص 75-74.

14 سید رضا آقا پور مقدم، دایرة المعارف شیمیدانان جهان، زندگینامه، اکتشافات و اختراعات، تهران، نشر کتاب، 1365ش، ص 399.

15 هانری کربن، تاریخ فلسفه اسلامی از آغاز تا درگذشت ابن رشد، ترجمه اسداللّه مبشری، تهران، امیرکبیر، 1371ش، ص 177.

16 بنگرید به: سید حسین نصر، علم و تمدن در اسلام، ترجمه احمد آرام، تهران، خوارزمی، 1359ش، ص 272-271.

17 به عنوان نمونه: جابر بن حیان، مختار رسائل جابر، تصحیح پ. کراوس، قاهره، مکتبة الخانجی، 1354ش، ص 164، 533، 540،... .

18 همان، ص 546.

19 سزگین، تاریخ نگارشهای عربی، ج 4، ص 245.

20 الندیم، الفهرست، ص 640؛ برای آشنایی با تأثیر جابر روی رازی بنگرید به: سزگین، تاریخ نگارشهای عربی، ج 4، ص 241-240.

21 ابن ابی اصیبعه، عیون الانباء فی طبقات الاطباء، بیروت، دار مکتبة الحیاه، 1965م، ص 241-240.

22 محمّد علی مولوی، «ابن امیل»، دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ج 3، ص 43.

23 همو، «ابن وحیشه» دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ج 5، ص 43.

24 آقایانی، شرح حال و آثار شیمیدانان اسلامی، ص 75.

25 پلسنر، جابر، ص 350.

26 سزگین، تاریخ نگارشهای عربی، ج 4، ص 245.

27 همان، ص 244.

28 الندیم، الفهرست، ص 637.

29 آقایانی، شرح حال و آثار شیمیدانان اسلامی، ص 77.

30 شهمردان بن ابی الخیر رازی، نزهت نامه علایی، تصحیح فرهنگ جهانپور، تهران، مطالعات و تحقیقات، 1362ش، ص 506.

31 علی بن یوسف قفطی، تاریخ الحکما، ترجمه فارسی از قرن 11 به کوشش بهین دارایی، تهران، دانشگاه تهران، 1347ش، ص 506.

32 ابن خلّکان، وفیات الاعیان، ج 1، ص 327.

33 عبداللّه بن اسعد یافعی، مرآة الجنان و عبرة یقظان فی معرفة ما یعتبر من حوادث الزمان، با حواشی خلیل المنصور، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1417ق/1997م ج 1، ص 238.

34 جلدکی، «نهایة الطلب»، کتاب خطی، ص 112 a.

35 همان، ص 227 ب.

36 عبدالرحمان بن محمّد بن خلدون، مقدمه ابن خلدون، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1408ق/1988م، ص 504.

37 سید ابوالقاسم موسوی خویی، معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرواة، قم: مرکز نشر آثار شیعه، 140ق ج 4، ص 10.

38 محمّد تقی تستری، قاموس الرجال، تهران، مرکز انتشار الکتاب، 1379، ج 2، ص 308.

39 سید محسن امین، اعیان الشیعه، تحقیق حسن الامین، بیروت، دارالمعارف للمطبوعات، 1403ق / 1983م، ج 4، ص 33.

40 آقا بزرگ، الذریعه، ج 4، ص 16.

41 محمّد باقر مجلسی، بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، بیروت، الوفاء، 1403ق / 1983م، ج 55، باب 10، روایت 82، ص 304؛ علی بن موسی بن جعفر بن محمّد بن طاووس، فرج الهموم، النجف، منشورات المطبعة الحیدریه، 1368ق ص 146.

42 میرزا حسین نوری طبرسی، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، قم، مؤسسة آل البیت لاحیاء التراث، 1407ق، ج 1، ص 432 و ج 16، ص 456-455.

43 در کتاب مغز متفکر جهان شیعه، سؤالات جابر بن حیان از امام جعفر صادق علیه السلام و پاسخهای ایشان آمده، امّا منبع آن ذکر نگردیده است. بنگرید به: گروهی از نویسندگان، مغز متفکر جهان شیعه امام جعفر صادق، ترجمه و اقتباس ذبیح اللّه منصوری، تهران، جاویدان، 1358ش، ص 471-399.

44 پلسنر، «جابر بن حیان»، ص 351؛ الدومیه لی، علوم اسلامی و نقش آن در تحول علمی جهان، ترجمه محمدرضا شجاع رضوی و اسداللّه علوی، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی، 1371ش، ص 132 و 173.

45 زکی نجیب محمود از قول هرمز ذکر کرده این کتاب در اصل از کتاب الخالص گرفته شده است. این مطلب بر خلاف گفته برتلو است که آن را فاقد اصل عربی می داند. بنگرید به: زکی نجیب محمود، جابر بن حیان، مصر، مکتبة المصر، بی تا، ص 21.

46 احمد یوسف حسن و دونالد ر. هیل، صنایع مسلمین، ترجمه اردشیر اشراقی، تهران، قبله، 1377ش، ص 201.

47 - A. Zahoor, Muslam. History,

برگرفته از Internet، سایت erols.com, usersصفحه jabreibn Haryan (Geber) .

48 فؤاد سزگین، گفتارهایی پیرامون تاریخ علوم عربی و اسلامی، ترجمه محمّد رضا عطائی، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی، 1371ش، ص 66-65.

49 پلسنر، «جابر بن حیان»، ص 351.

50 نجیب العقیقی، المستشرقون، القاهره، دارالمعارف، بی تا، ج 1، ص 194.

51 پلسنر، «جابر بن حیان»، ص 350.

52 الدومیه لی، علوم اسلامی و نقش آن در تحول علمی جهان، ص 135، وی به ترجمه های برتلو چندان اعتماد ندارد.

53 آقایانی، شرح حال و آثار شیمیدانان اسلامی، ص 86 .

54 زکی نجیب، جابر بن حیان، ص 24.

55 سزگین، تاریخ نگارشهای عربی، ج 4، ص 28.

56 پلسنر، «جابر بن حیان»، ص 352-351.

57 سزگین، گفتارهایی پیرامون تاریخ علوم عربی و اسلامی، ص 67.

58 گبرلاتینی را متعلق به اواسط قرن سیزدهم میلادی دانسته اند، در حالی که دانشمندان نامبرده پس از این تاریخ می زیسته اند.

59 سزگین، گفتارهایی پیرامون تاریخ علوم عربی و اسلامی، ص 70-69.

60 کربن، تاریخ فلسفه اسلامی، ص 177.

61 العقیقی، المستشرقون، ج 2، ص 177.

62 سزگین، تاریخ نگارشهای عربی، ج 4، ص 208.

63 آقایانی، شرح حال و آثار شیمیدانان اسلامی، ص 74.

64 الدومیه لی، علوم اسلامی و نقش آن در تحول علمی جهان، ص 135.

65 سزگین، تاریخ نگارشهای عربی، ج 4، ص 253.

66 آقایانی، شرح حال و آثار شیمیدانان اسلامی، ص 68.

67 سزگین، تاریخ نگارشهای عربی، ج 4، ص 353.

68 سزگین معتقد است که روسکا دلایل صحیح برای سخن خود ارائه نکرده است، بلکه تنها بر پایه ذهنیات خود به این نتیجه رسیده بود. بنگرید به: همان، ص 209.

69 همان، ص 210.

70 همان، ص 213-212.

71 عبدالرحمان بدوی، موسوعة المستشرقین، بیروت، دارالعلم للملایین، 1989م، ص 392.

72 به طوری که عبدالرحمن بدوی نوشته است، کراوس پس از پایان سال تحصیلی در 1944م به قدس سفر کرد تا تعطیلات تابستانی را بگذراند، و لیکن وقتی در هفته اول سپتامبر برای شروع سال تحصیلی جدید برگشت، در او حالت اضطراب عجیبی مشاهده شد. بدوی که او را دیده بود از حالت وسواس و نگرانی او خبر می دهد، ولی نتوانستند علت آن را دریابند. کراوس با بدوی در دانشکده ادبیات ساعت 10 صبح روز 14 سپتامبر 1944م قرار ملاقات داشت، امّا نیامد و مشخص شد که خودکشی کرده است. در مورد علت خودکشی او، بدوی نوشته به این خاطر بود که در 6 نوامبر 1944م تروریستهای اسرائیلی، لرد موریان وزیر انگلیس مقیم در خاورمیانه را کشتند. مصریها قاتلان را دستگیر کردند و آدرس منزل کراوس را در آن یافتند. این قتل منسوب به گروه اشتران اسرائیلی بود. قرعه اشتراک در قتل موریان به نام او درآمده بود. در پی این، کراوس بین شرکت در ترور و یا خودکشی مختار بود و او خودکشی را برگزید؛ زیرا به هر حال کشته می شد. بنگرید به: بدوی، موسوعة المستشرقین، ص 330-329.

شایان ذکر است که شیترن یکی از تشکیلات سری یهودیان بود که پس از آنکه در اثر بروز جنگ جهانی دوم مؤسسه ارگون از فعالیت افتاد، افراد آن به رهبری شیترن، جمعیتی به نام مبارزان راه آزادی اسرائیل را به وجود آوردند که هدف آن ترور و چپاول اموال بود. اکرم زعیتر، سرگذشت فلسطین، یا کارنامه سیاه استعمار، ترجمه علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم، حکمت، بی تا، ص 243.

73 سزگین، تاریخ نگارشهای عربی، ج 4، ص 244.

74 همان، ج 4، ص 214.

75 حسن تقی زاده، تاریخ علوم در اسلام، تهران، فردوس، 1379ش، ص 40.

76 نصر، علم و تمدن، ص 249.

77 سزگین، گفتارهایی پیرامون علوم عربی، ص 72.

78 همو، تاریخ نگارشهای عربی، ج 4، ص 216.

79 همان، ج 4، ص 217.

80 همان، ج 4، ص 218.

81 سزگین، گفتارهایی پیرامون علوم عربی، ص 72.

82 همان، ص 73.

83 آقایانی، شرح حال و آثار شیمیدانان اسلامی، ص 83 .

84 سزگین، تاریخ نگارشهای عربی، ج 4، ص 215.

85 الدومیه لی، علوم اسلامی و نقش آن در تحول علمی جهان، ص 130 و 136.

86 پلسنر، جابر بن حیان، ص 356.

87 - Leicester, Geber, Encylopedia Britannica, 1973, vol 10, p: 46.

88 تقی زاده، تاریخ علوم، ص 41.

89 مهدی محقق، بیست گفتار در مباحث علمی و فلسفی و کلامی و فِرَق اسلامی، با مقدمه ژوزف فان اس، تهران، مؤسسه مطالعات اسلامی، 1355، ص 305.

90 حسن انوشه، «جابر بن حیان»، دایرة المعارف تشیع، ج 5، ص 246.

91 سزگین، تاریخ نگارشهای عربی، ج 4، ص 214.

92 همو، گفتارهایی پیرامون علوم عربی، ص 71.

93 همان.

94 همان، ص 72.

95 سزگین، تاریخ نگارشهای عربی، ج 4، ص 189.

96 همان، ص 248.

97 هانری کربن، تاریخ فلسفه اسلامی، ص 179-178.

کلمات کلیدی
کتاب  |  عربی  |  علم  |  جابر بن حیان  |  شیمی  |  کیمیا  |  امام جعفر صادق علیه‌السلام  |  بن حیان  |  حیان  |  جابر بن حیان و خاورشناسان  | 
لینک کوتاه :  
نویسنده : مممممم تاریخ : 1393/07/11

خوب بود ممنانم

نویسنده : خسروانی تاریخ : 1391/08/30

با سلام متون ارائه شده در سایت بسیار عالی و مورد استفاده هستند با تشکر