گنجینه معارف

آرامش مردان خد ؛ گفت وگو با; دکتر ایرج شگرف نخعی

استاد شگرف نخعی از دوستان دوران تحصیلی شهید باهنر در کرمان بوده و سال ها در مسؤولیت های مختلف فرهنگی از تدریس تا مدیریت در مدارس مختلف و مراکز تربیت معلم و مدارس عالی کشور خدمت کرده است . کیهان فرهنگی: جناب دکتر نخعی سپاسگزاریم که رخصت دادید تا در نشستی، به عنوان دوست قدیمی و همکار شهید باهنر، سؤالاتی را درباره شخصیت، اخلاق و آثار ایشان حضورتان مطرح کنیم . بعد به کرمان برگشتم و در تربیت معلم آنجا تدریس می کردم ولی به هر مناسبتی که به تهران می آمدم، خدمت آقای باهنر می رسیدم و ازتوصیه های تربیتی و مدیریتی ایشان در کارهای فرهنگی استفاده می کردم . یادم هست یک روز خدمت آقای دکتر باهنر رفتم و گفتم که دیگر نمی خواهم به تربیت معلم بروم . نوشته بود: «حضرت حجت الاسلام والمسلمین آقای دکتر باهنر وزیر محترم آموزش و پرورش، چون بخشنامه شماره فلان به امضاء جناب عالی مغایر با شرع است، از این جهت، از انجام آن معذورم . حضرت عالی به عنوان یک شخصیت فرهنگی که در سطوح مختلف دانشگاه تدریس کرده اید و مراحل اداری را تا سرپرستی وزارت آموزش و پرورش و قائم مقامی وزارتخانه تجربه کرده اید، علت موفقیت شهید باهنر را در عرصه های مختلف فرهنگی، بیشتر مرهون چه چیزی می دانید؟ شخصیت آقای دکتر باهنر در رفتارش تجلی داشت و همان هم باعث موفقیت اش در کارها بود . کیهان فرهنگی: در باره شجاعت اخلاقی، بردباری و آرامش دکتر باهنر بسیار شنیده ایم، شما به عنوان یک همکار قدیمی، چه خاطراتی از ایشان در این زمینه ها دارید؟

چکیده ماشینی


منبع : مجله کیهان فرهنگی، شماره 215 تعداد بازدید : 3554     تاریخ درج : 1388/07/22    

ملاقات ما با استاد ایرج شگرف نخعی در دفترکیهان فرهنگی صورت گرفت . درحضور مردی بودیم که بی تکلف، ساده و صمیمی می خواست خاطرات یک دوستی مشترک سی ساله را درفشرده ترین صورت ممکن برایمان بازگو کند و این دشوار بود .

استاد نخعی مردی از دوران باهنر است . مثل او حرف می زند و لهجه شیرین کرمانی اش اصالت او را دوچندان می کند . کلمات او بیشتر از جنس «درد» است؛ آمیزه ای از «آرمان» و «نقد حال» کلام او ما را به سال های آغازین انقلاب می برد، به حال و هوای مدیران پارسا و شب زنده داری که حسرت خواب را به دل پلک های ملتهب خویش نهاده بودند و به سرخی چشم های خسته از کارشان هنوز می توان سوگند خورد . دولتمردان عاشقی که هرگز دل به وسوسه های خناسان نسپردند و در راه آرمان های والایشان در آتش نفاق دشمن خاکستر شدند . آنچه درپی می خوانید، روایت دوستی قدیمی و همکاری صمیمی از دوست خود، شهید باهنر است . او مردی که 23 سال پس از شهادت آن عزیز، کلماتش هنوز بوی عطر باهنر را می دهد .

استاد ایرج شگرف نخعی در سال 1314 در کرمان تولد یافت . وی فوق لیسانس مشاوره و راهنمایی است و افزون بر آن، در طی فعالیت های فرهنگی خود، از سال 1332 تاکنون، موفق به گذراندن دوره های مدیریت و همچنین دروس دکتری روانشناسی در ایران - فرانسه و آمریکا شده است .

استاد شگرف نخعی از دوستان دوران تحصیلی شهید باهنر در کرمان بوده و سال ها در مسؤولیت های مختلف فرهنگی از تدریس تا مدیریت در مدارس مختلف و مراکز تربیت معلم و مدارس عالی کشور خدمت کرده است . مشاغل بعدی وی عبارتند از: ریاست مرکز راهنمایی و مشاوره استان کرمان، معاون اداری و مالی امور مجلس وزارت آموزش وپروش، معاون آموزشی وزارت آموزش وپرورش، قائم مقام وزیر آموزش وپرورش در وزارت شهید رجایی و دکتر باهنر، سرپرست وزارت آموزش وپرورش، عضو شورای سیاستگذاری صدا و سیما از سوی مقام معظم رهبری، رئیس گروه بازرسی آموزش وپرورش سازمان بازرسی کل کشور، رئیس مرکز راهنمایی و مشاوره دانشگاه آزاد اسلامی (واحد جنوب)، رئیس دانشکده علوم انسانی دانشگاه آزاد اسلامی، عضو کمیسیون معین و کمیسیون مقررات تحصیلی شورای عالی آموزش و پرورش .

از استاد شگرف نخعی، مقالات پژوهشی متعددی در زمینه مدیریت، روانشناسی، مسایل تربیتی و اجتماعی در نشریات تخصصی و روزنامه ها، منتشر شده است .

کیهان فرهنگی: جناب دکتر نخعی سپاسگزاریم که رخصت دادید تا در نشستی، به عنوان دوست قدیمی و همکار شهید باهنر، سؤالاتی را درباره شخصیت، اخلاق و آثار ایشان حضورتان مطرح کنیم . به عنوان سؤال نخست، لطفا از چگونگی و زمان آشنایی تان با شهید باهنر بفرمایید .

دکترت ایرج شگرف نخعی: بسم الله الرحمن الرحیم

شهید ، خوش بوترین گل بوستان هستی و شهادت، زیباترین نردبان آسمان است . آشنایی من با آقای دکتر باهنر، از کرمان شروع شد . ما از همان روزگار جوانی با هم آشنا بودیم . من در دوره جوانی طلبه مدرسه معصومیه کرمان بودم، آنجا نشریه ای به نام «جهان دانش» ، داشتم و از وجود آقای باهنر هم استفاده می کردم .

کیهان فرهنگی: ترتیب انتشار این نشریه چگونه بود؟

دکتر نخعی: این نشریه سالانه بود .

کیهان فرهنگی: جهان دانش شما فروش عمومی هم داشت یا نشریه ای داخلی بود؟

دکتر نخعی: بله، فروش عمومی داشت و من مدیر دفتر آن نشریه بودم . اتاقی هم برای این کار در مدرسه معصومیه داشتم .

کیهان فرهنگی: لطفا از نوع نشریه و مدت انتشار آن هم بفرمایید .

دکتر نخعی: نشریه ما یک نشریه تقریبا علمی بود و مختصر رنگ و بوی سیاسی هم داشت، البته تا حدی که مزاحمتی ایجاد نکند . حدود سه سال هم منتشر شد .

کیهان فرهنگی: شهید باهنر زمانی که از کرمان به قم رفتند، نشریه مکتب تشیع را با همکاری جمعی ازهمفکران و دوستانشان منتشر کردند . شما آن نشریه را مطالعه کرده بودید؟

دکتر نخعی: بله، من با مجله مکتب تشیع همکاری داشتم و برایشان مطلب می فرستادم . البته بعد از آن که آقای باهنر به قم رفت، من آن موقع در تهران درس می خواندم و لیسانس حقوق گرفتم . بعد به کرمان برگشتم و در تربیت معلم آنجا تدریس می کردم ولی به هر مناسبتی که به تهران می آمدم، خدمت آقای باهنر می رسیدم و ازتوصیه های تربیتی و مدیریتی ایشان در کارهای فرهنگی استفاده می کردم .

کیهان فرهنگی: آن زمان شهید باهنر در آموزش و پرورش بودند؟

دکتر نخعی: بله، آقای دکتر باهنر، مرحوم شهید بهشتی و آقای برقعی در سازمان پژوهش آموزش و پرورش بودند . یادم هست یک روز خدمت آقای دکتر باهنر رفتم و گفتم که دیگر نمی خواهم به تربیت معلم بروم . ایشان گفت: نه، بودن شما آنجا لازم است . برو کار معلمی ات را در آنجا ادامه بده . بعد هم من فوق لیسانس قبول شدم و از کرمان به تهران آمدم و پس ازگرفتن فوق لیسانس، مجددا به کرمان برگشتم و آن زمان، موقعی بود که آقای دکتر باهنر تازه داماد شده بود .

کیهان فرهنگی: جناب نخعی! شما سال های طولانی با شهید باهنر از نزدیک آشنایی داشتید لطفا از ویژگی های اخلاقی ایشان برایمان صحبت کنید .

دکتر نخعی: آقای دکتر باهنر خیلی گشاده رو بود . من هیچوقت ایشان را بدون لبخند ندیدم . بسیار پرحوصله و متین بود . من خاطرات زیادی از حلم و حوصله و بردباری او دارم . خاطرم هست بعد از انقلاب، یکی از رؤسای آموزش و پرورش خراسان، تلگرافی به دفتر ایشان زده بود و این تلگراف به دست من رسید . نوشته بود: «حضرت حجت الاسلام والمسلمین آقای دکتر باهنر وزیر محترم آموزش و پرورش، چون بخشنامه شماره فلان به امضاء جناب عالی مغایر با شرع است، از این جهت، از انجام آن معذورم .» ، من با شرمندگی این نامه راهم جزو کارها و نامه های آقای دکتر باهنر گذاشتم . روز بعد که به عادت معمول، دو ساعت زودتر از ساعت اداری به اداره رفتم تا کارها را بررسی کنم، آقای دکتر باهنر در اداره بود، تا مرا دید گفت: ببین نخعی! این آقا مرا حجت الاسلام می خواند ولی کارم را خلاف شرع می داند!

گفتم: آقا اگر اجازه بدهید ایشان را از آن سمت برداریم . زشت است که رئیس آموزش و پرورش یک استان نداند که حجت الاسلام آشکارا دستور خلاف شرع نمی دهد . آقای باهنر با ملایمت گفت: نه، نه، فقط تلفنی به ایشان تذکر بدهید . حتی اجازه نوشتن نامه را هم نداد .

کیهان فرهنگی: جناب نخعی! حضرت عالی به عنوان یک شخصیت فرهنگی که در سطوح مختلف دانشگاه تدریس کرده اید و مراحل اداری را تا سرپرستی وزارت آموزش و پرورش و قائم مقامی وزارتخانه تجربه کرده اید، علت موفقیت شهید باهنر را در عرصه های مختلف فرهنگی، بیشتر مرهون چه چیزی می دانید؟

دکتر نخعی: ببینید! ما یک شخص داریم، یک شخصیت . من به عنوان یک شخص، نخعی هستم، ولی شخصیت نخعی در رفتارش متجلی است . شخصیت آقای دکتر باهنر در رفتارش تجلی داشت و همان هم باعث موفقیت اش در کارها بود . آقای دکتر باهنر شخصیتی ملایم، معتدل و استوار داشت . در کارها پیگیر بود و هیچ کاری را تا به نتیجه مطلوب نمی رسید، رها نمی کرد . من معتقدم که اخلاق بر همه عرصه های دیگر، سیطره دارد و رفتارهای محبت آمیزی که دکتر باهنر با افراد داشت، همه را تحت تأثیر قرار می داد . به نظرم همین اخلاق خوش او باعث موفقیت و حتی نفوذش در آموزش و پرورش آن زمان شد . من بارها شاهد بودم که کسانی بسیار تند و حتی بی ادبانه با ایشان برخورد می کردند ولی دکتر باهنر آنقدر حسن خلق داشت که 5 دقیقه بعد، می دیدم که آن فرد، چنان آرام و نرم شده که باعث تعجب بود . مرحوم دکتر باهنر، کارها را با محبت و ادب و متانت پیش می برد و می دانید که بیشتر از هرچیز محبت روی انسان تأثیر می گذارد .

کیهان فرهنگی: در باره شجاعت اخلاقی، بردباری و آرامش دکتر باهنر بسیار شنیده ایم، شما به عنوان یک همکار قدیمی، چه خاطراتی از ایشان در این زمینه ها دارید؟

دکتر نخعی: خاطرات من در این مواردی که فرمودید بسیار است . من تنها به یک نمونه کوچک از آنها اشاره می کنم . پس از پیروزی انقاب، یک بار برای کاری اداری، همراه با دکتر باهنر به مشهد رفتیم . موقع بازگشت به تهران، یکباره احساس کردیم که هواپیما به پایین کشیده می شود . آقای باهنر از من پرسید: چرا اینطور شد؟ گفتم نمی دانم . مسوولان هواپیما آمدند و توضیح دادند که چرخ های هواپیما باز نمی شود و باید به مشهد برگردیم . من به شوخی و خنده به آقای باهنر گفتم: ما داریم به جهنم می رویم! خدا می داند که آقای باهنر یک ذره هم ناراحت نبود . خیلی خونسرد گفت: نه آقا، چرا جهنم، ان شاءالله هر دو به بهشت می رویم و در بهشت در خدمتتانیم! به هر حال، هواپیما به مشهد برگشت دوری زد و چرخ ها باز شد و نشستیم . من نمی دانم، واقعا چه نقصی در هواپیما بود، ولی هرچه بود، آن آرامشی که در شهید باهنر بود عجیب بود . آرامشی که تنها در مردان خدا می بینیم .

کیهان فرهنگی: آقای دکتر نخعی! تا آنجا که می دانیم، شما سال ها در اصول مدیریت علمی و مدیریت اسلامی، مطالعه، پژوهش و تدریس کرده اید . از نظرگاه علمی و تخصصی خودتان شیوه های مدیریتی شهید باهنر را چگونه ارزیابی می کنید؟

دکتر نخعی: این را به صراحت عرض می کنم، آن زمان، با این که من در دوره نسبتا خوبی کلاس مدیریت را خارج از ایران دیده بودم و با اصول مدیریت در حد تئوریک آشنا بودم و همانطور که فرمودید اصول مدیریت را در دانشگاه ها تدریس کرده ام، مع ذالک، باید بگویم، من مدیریت عملی و اخلاق مدیریت را از آقای دکتر باهنر و رجائی آموختم . همانطور که می دانید، مهمترین اصلی که در مدیریت های رفتاری ما مطرح است، مسأله حلم و حوصله است . شهید باهنر واقعا حوصله عجیبی داشت . مدیریت شهید رجایی و شهید باهنر مبتنی بر فکر و اندیشه و اخلاق بود . این غیر از مدیریت های باری به هر جهت بود . بهترین نشانه مدیریت درست، همین است، آن دو با تکیه بر ارزش های اخلاقی و پارسایی و رعایت اصول مدیریت، در آن شرایط سخت و آشفته و به هم ریخته پس از انقلاب، که با جنگ و بمباران و محاصره اقتصادی و فضای مسموم گروهک ها همراه بود، کارها را به خوبی پیش بردند . بررسی کنید ببینید که در همان شرایط، چه تعداد مدرسه ساخته شد؟ من به عنوان مسوول بودجه آموزش و پرورش، 5 - 6 سال آنجا بودم، با همه مشکلات کشور، هیچ وقت ما پول کم نداشتیم، با معلمین آن زمان هم این گونه مسایلی که امروز داریم، نداشتیم .

کیهان فرهنگی: به خاطر همان پارسایی عملی مدیران و حذف تشریفات و رعایت ساده زیستی؟

دکتر نخعی: احسنت، احسنت! آن موقع مسوولانی در بالاترین سطح وزارت، ظهر تکه نان با یک تکه لبو می خوردند و هزینه داخلی ما آنقدر کم بود که اگر حالا بگویم همه تعجب می کنند . امروز تنها میز و صندلی های دستگاههای دولتی را نگاه کنید، هر مدیری که عوض می شود، تنها کار مهمی که انجام می شود تعویض همه لوازم اتاق است! همین امروز از جایی می آمدم، دیدم وضع ظاهر آنجا عوض شده، گفتم: من هفته پیش اینجا بودم، چه شده، چرا لوازم اتاق عوض شده؟ گفتند: یکی عوض شده و دیگری آمده وگفته: نمی خواهم رنگ اینجا زرد باشد!

شما ببینید تنها هزینه کامپیوترهای تشریفاتی روی میز مدیران ما چقدر است؟ واقعا چند درصد از مدیران ارشد ما از کامپیوتر استفاده می کنند؟ این کامپیوترها جز این که «دکور» باشند و هزینه ای را بر بیت المال تحمیل کنند، مصرف دیگری هم دارند؟ مدیر شجاع و محکم، مثل شهید باهنر است که در سخت ترین لحظات هم شجاعت و متانت خودشان را از دست نمی دهند، بحران را مدیریت می کنند . در اوایل انقلاب، خاطرم هست یک روز در طبقه پنجم ساختمان معاونت در چهارراه ولیعصر نشسته بودم . شهید باهنر هم پیش من بود . همان وقت منافقین دو کامیون سنگ آوردند و ساختمان ما و مردم را سنگباران کردند . آن روز فاجعه بود . من به آقای باهنرگفتم: امروز نمی شود از ساختمان خارج شویم، منافقین همه را با سنگ می زنند، شما را هم به قیافه می شناسند . اما ایشان آرامش عجیبی داشت و نمی ترسید . آرامش او به ما هم سرایت می کرد . خیلی راحت به من گفت: من می روم، تو هم می خواهی بیا و می خواهی نیا، رفت و سوار ماشین شد و خارج شد . من جرأت نکردم از آنجا خارج شوم، ماندم تا ساعت 10 شب و آن وقت پایین آمدم و آهسته و آرام رفتم به طرف بلوار کشاورز و از آنجا به میدان هفت تیر .

کیهان فرهنگی: جناب نخعی! باتوجه به آنچه فرمودید، چه راهکار مدیریتی برای جامعه امروز کشورمان پیشنهاد می کنید .

دکتر نخعی: من فکر می کنم اگر جامعه ما به فرهنگ روزهای اول انقلاب برگردد، بسیار خوب است و ما ضرر نمی کنیم . باید به آن مدیریت و پارسایی و پرکاری اول انقلاب برگردیم وگرنه، همین سیر قهقرایی اخلاقی را طی می کنیم . ببینید! من معلم دانشگاه هستم . می فهمم جوان چه می گوید و چه می خواهد، جوان پیش من می آید و می گوید: من از شنیدن حرف زیاد، خسته شده ام، دیگر نمی خواهم تنها حرف بشنوم، نصیحت هم نمی خواهم، از نصیحت فرار می کنم، عمل می خواهم . دکتر باهنر و آقای رجائی واقعا اهل عمل و صداقت بودند .

کیهان فرهنگی: درباره آراء شهید باهنر در زمینه تعلیم و تربیت بفرمایید، ایشان چه شاخصه هایی برای تعلیم و تربیت اسلامی قایل بودند؟

دکتر نخعی: مرحوم دکتر باهنر عقیده داشت که معلم تا خودش چیزی را نفهمیده نباید آن را تدریس کند . او معتقد بود که حفظ کردن کافی نیست، معلم باید درس را درک کند، بفهمد و بعد تدریس کند . نظرش این بود که تدریس نباید عملی یک طرفه باشد . او با حجم زیاد مطالب درسی بخصوص برای کسانی که هنوز به سن لازم نرسیده اند مخالف بود و می گفت: باید توان کودک را در نظر گرفت، اگر زیادتر از توان کودک به او آموزش بدهیم، نه تنها مطلب در ذهنش نمی ماند، مشکلات دیگری هم برایش ایجاد خواهد شد . دکتر باهنر می گفت: همه یک وظیفه دارند و معلم دو وظیفه، یکی این که خودش را اصلاح کند و دیگر این که دانش آموزان را اصلاح کند . شهید باهنر کار معلم را خیلی خطیر می دانست . او با سخت گیری و خشونت و تنبیه بدنی در تعلیم و تربیت مخالف بود . تعلیم و تربیت مورد نظر او، تعلیم و تربیتی مبتنی بر آزادی بود . آزادی را هم به معنای ولنگاری و هرج و مرج نمی خواست، ضمن آن که خشونت را هم نفی می کرد . شهید باهنر به تعلیم و تربیتی اعتقاد داشت که از دین جدا نباشد . او می خواست آمیزه تعلیم و تربیت «دین» باشد . معتقد بود که ایمان زیربنای تعلیم و تربیت است . اصلا رفتار خود شهیدباهنر، همان الگوی مطلوب تعلیم و تربیت او بود .

کیهان فرهنگی: جناب دکتر نخعی! به نظر شما چرا پس از گذشت 25 سال از پیروزی انقلاب هنوز براساس آراء متفکرین بزرگی مثل شهید باهنر، شهید بهشتی و دیگر بزرگان اندیشه، در زمینه تعلیم و تربیت، فرهنگ سازی و نظریه پردازی نکرده ایم؟ چرا آراء تربیتی شهید باهنر هنوز به عنوان یک مقوله مستقل مدون نشده؟

دکتر نخعی: ببینید! ما مطالب خوبی در زمینه تعلیم و تربیت از آن بزرگانی که فرمودید داریم، منتها مشکل این است که در مرحله حرف در دنیا رتبه اول را داریم، ولی در عمل، کمیت ما می لنگد . ما فرهنگمان را سیاسی کرده ایم، درحالی که فرهنگ نباید سیاسی باشد . ما به جای کار فرهنگی، کار سیاسی می کنیم! آخر فرهنگ یک دیدگاهی دارد، همان که شما فرمودید، باید کسانی بیایند و آراء تربیتی بزرگانی مثل شهید باهنر و شهید بهشتی و دیگر بزرگانمان را بررسی کنند و از لا به لای آثار آنها مطالب را استخراج کنند . خب، مطالب آقای دکتر باهنر بیشتر سخنرانی بوده، نوشته نبوده، ناقص مانده و باید کسانی آن را کامل کنند .

کیهان فرهنگی: آقای دکتر نخعی، همانطور که می دانید، شهید باهنر در یک دوره 12 ساله، با نفوذ در آموزش و پرورش، محتوای کتابهای درسی تعلیمات دینی و قرآن را به شکلی جذاب و انقلابی تغییر داد و مفاهیم جدیدی بر آن افزود که باعث تغییر دیدگاه جوانان نسبت به دین شد . لطفا درباره این جنبه از کار فرهنگی شهید باهنر هم دیدگاهتان را بفرمایید .

دکتر نخعی: اجازه بدهید پیش از طرح این موضوع، خاطره ای برایتان در همین رابطه بگویم . در سال های آغاز انقلاب، من همراه با شهید باهنر، از طریق رادیو به سؤالات مردم جواب می دادیم . یک بار شخصی با لحنی موهن به ایشان گفت: این تعلیمات دینی که تو در زمان شاه نوشتی، آن طرفش که عکس شاه است! با همین عبارت . مرحوم دکتر باهنر، چند ثانیه سکوت کرد و گفت: اگر نظیر آن مطالب من نبود، الان این انقلاب نبود . شما فقط عکس شاه را دیده ای، نفهمیده ای که به هرحال، آن عکس شاه، دنبالش مطالبی بود و همان مطالب سبب همین انقلاب شد . واقعا هم کتاب های تألیفی ایشان انقلابی در بینش دینی جوانان ایجاد کرده بود . من معتقدم کتاب های درسی تعلیمات دینی تألیف آقای دکتر باهنر، حتی از همه کتاب هایی که در طول دوره 25 ساله پس از انقلاب نوشته شده، بسیار بهتر است . متأسفانه این کتاب ها را پس از انقلاب آنقدر تغییر داده اند که به قول مولانا: این چنین شیری خواهم نافرید!

کیهان فرهنگی: آخرین سؤال ما درباره ویژگی های بارز شهید باهنر از دیدگاه شماست بعنوان یک دوست قدیمی، همکار و همشهری، برجسته ترین صفت شهید باهنر را در چه چیزی دیدید؟

دکتر نخعی: آقای دکتر باهنر صفات پسندیده بسیاری داشت، حلم و حوصله، شجاعت، متانت و آرامش، خوشرویی، حق جویی و مدیریت در شرایط دشوار، از صفات بارز ایشان بود . نمی خواهم حالت افراطی بگیرم، نه، ایشان معصوم نبود و مثل هر انسان دیگری اشتباه هم می کرد، اما به این مطلب توجه داشت که حق را به باطل نفروشد . حرف خلاف حقی نزند و کار خلاف حقی نکند . اگر جایی اشتباه می کرد، تصحیح می کرد . خب، من کارهای اداری ایشان را انجام می دادم و بر کارم مسلط بودم . گاهی به نظرم می آمد که ایشان یک جایی مثلا مطلبی را امضاء کرده که ممکن است بعدها مشکلاتی ایجاد کند، مطلب را برایشان توضیح می دادم و آقای باهنر می گفت: اصلاحش کن، چه کسی گفته اگر کسی اشتباه کرد باید روی اشتباهش بایستد؟ این جمله شهید باهنر معروف بود که در این گونه موارد به طنز می گفت: مرد آن است که حرفش دو تا شود! این جمله ایشان ناظر بر عدم پافشاری بر کار اشتباه و تصحیح اشتباهات انسان بود . من بارزترین صفت شهیدباهنر را حلم و حوصله او می دانم . کمتر کسی حلم و حوصله و بردباری او را داشت . پس از شهادت آن بزرگوار، من در یک سخنرانی گفتم: شهید باهنر، دنیا را بر دین خودش مقدم نداشت و هیچ وقت حق را به باطل نفروخت . خداوند بر درجاتش بیافزاید .

کیهان فرهنگی: از این که وقت گرانبهایتان را در اختیار ما گذاشتید سپاسگزاریم .

دکتر نخعی: من هم از شما سپاسگزارم .

کلمات کلیدی
اخلاق  |  آرامش  |  مدیران  |  کرمان  |  کیهان فرهنگی  |  شهید باهنر  |  نخعی  |  دکترت ایرج شگرف نخعی  | 
لینک کوتاه :